باران خواهی در ایران

باران خواهی در ایران

باران خواهی در ایران یا افسانه ی باران

حمید رضا خزاعی

 

باران خواهی در ایران

 

افسانه باران

حمید رضا خزاعی

 

 

کتاب «افسانه ی باران یا باران خواهی در ایران»در تابستان 1394از چاپ خارج شده است

 

کتاب «افسانه باران یا باران خواهی در ایران» در 416 صفحه و قطع وزیری چاپ شده و قیمت آن دوازده هزار تومان تعیین گردیده است
 

حمید رضا خزاعی این کار تحقیقاتی را در یک دوره ی طولانی انجام داده است. این کتاب در قالب یک گزارش برای «مرکز بین المللی قنات و سازه های تاریخی آبی» ساماندهی گردیده و اینک در دسترس اهل کتاب قرار گرفته است

این کتاب در تمامیت خود به مراسم و مناسک باران خواهی می پردازد و ریشه های هریک از این آئین ها را در اساطیر و باورهای مردمان این سرزمین جستجو می کند. در این صفحه برای معرفی کتاب یکی از فصول کتاب انتخاب شده است تا چشم انداز یا دریچه ای باشد برای شناخت بیشتر کتاب

 

پیرزال

 

[سیمرغ آن خاصیت است که اگر آئینه¬ای یا مثل آن برابر سیمرغ بدارند، هر دیده که در آن آئینه نگرد خیره شود. زال جوشنی از آهن بساخت چنان که جمله مصقول بود و در رستم پوشانید و خودی مصقول بر سرش نهاد و آئینه ای مصقول بر اسبش بست. آن گاه رستم را از برابر سیمرغ در میدان فرستاد.
اسفندیار را لازم بود در پیش رستم آمدن. چون نزدیک رسید، پرتو سیمرغ بر جوشن و آئینه افتاد. از جوشن و آئینه عکس بر دیده ی اسفندیار آمد، چشمش خیره شد، هیچ نمی دید. توهم کرد و پنداشت که زخمی به هردو چشم رسید، زیرا دگر آن ندیده بود، از اسب درافتاد و به دست رستم هلاک شد. پنداری آن دو پاره گز که حکایت کنند، دو پر سیمرغ بود.]2
گفتیم: زال همان دال است، دال عقاب است و عقاب از گذشته های دور همان سیمرغ می شده است. دیلمان و دیلم یعنی سرزمین سیمرغ. و گفتیم: سیمرغ همان مهر است. می گویند مهر از سنگ زاده شد و بعضی سنگ را ابر فرض کرده اند و می دانیم که جایگاه زال بر ستیغ کوه بوده، جایی که سنگ و ابر با هم یکی می¬شوند.

زال مقام و جایگاهش، جایگاه سیمرغ است و  سیمرغ، با درخت زندگی در دریای فراخکرد و آب و باران و در نهایت با ایزد بانوی آب ها اردویسور آناهیتا در ارتباط قرار دارد. پیشینه حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به دوران باستان می‌رسد. آن چه از اوستا و آثار پهلوی بر می‌آید، می‌توان دریافت که سیمرغ، مرغی است فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام «ویسپوبیش» یا «هرویسپ تخمک» که در بردارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است، آشیان دارد. در اوستا اشاره شده که این درخت در دریای «وروکاشاً» یا «فراخکرت» قرار دارد. کلمه ی سیمرغ در اوستا به صورت «مرغوسئن» آمده که جزء نخستین آن به معنای «مرغ» است و جزء دوم آن با اندکی دگرگونی در پهلوی به صورت «سین» و در فارسی دری «سی» خوانده شده‌است و به هیچ وجه نماینده ی عدد ۳۰ نیست؛ بلکه معنای آن همان نام «عقاب» می‌شود.

 
 
تندیسی از ایزد بانوی آب ها اردویسورآناهیتا  
   
 

و توجه شود به جنگ رستم و اسفندیار. ما می دانیم که اسفندیار از قدیسان آئین زردشت است، اما رستم نماینده ی کدام آئین است. در جنگ رستم و اسفندیار صحنه گردان اصلی زال است. زال است که با کمک گرفتن از سیمرغ شرایطی فراهم می آورد تا رستم بر اسفندیار پیروز شود. پس جنگ رستم و اسفندیار در واقع، جنگ زال و اسفندیار است. جنگ آئین ساکنان اولیه ی ایران زمین و آریائیان تازه از راه رسیده. سهروردی در کتاب عقل سرخ در ارتباط با جنگ رستم و اسفندیار می نویسد 

 

جنگ رستم و اسفندیار در کتاب عقل سرخ

سیمرغ آن خاصیت است که اگر آئینه¬ای یا مثل آن برابر سیمرغ بدارند، هر دیده که در آن آئینه نگرد خیره شود. زال جوشنی از آهن بساخت چنان که جمله مصقول بود و در رستم پوشانید و خودی مصقول بر سرش نهاد و آئینه ای مصقول بر اسبش بست. آن گاه رستم را از برابر سیمرغ در میدان فرستاد.
اسفندیار را لازم بود در پیش رستم آمدن. چون نزدیک رسید، پرتو سیمرغ بر جوشن و آئینه افتاد. از جوشن و آئینه عکس بر دیده ی اسفندیار آمد، چشمش خیره شد، هیچ نمی دید. توهم کرد و پنداشت که زخمی به هردو چشم رسید، زیرا دگر آن ندیده بود، از اسب درافتاد و به دست رستم هلاک شد. پنداری آن دو پاره گز که حکایت کنند، دو پر سیمرغ بود.]2
گفتیم: زال همان دال است، دال عقاب است و عقاب از گذشته های دور همان سیمرغ می شده است. دیلمان و دیلم یعنی سرزمین سیمرغ. و گفتیم: سیمرغ همان مهر است. می گویند مهر از سنگ زاده شد و بعضی سنگ را ابر فرض کرده اند و می دانیم که جایگاه زال بر ستیغ کوه بوده، جایی که سنگ و ابر با هم یکی می¬شوند.

زال مقام و جایگاهش، جایگاه سیمرغ است و  سیمرغ، با درخت زندگی در دریای فراخکرد و آب و باران و در نهایت با ایزد بانوی آب ها اردویسور آناهیتا در ارتباط قرار دارد. پیشینه حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به دوران باستان می‌رسد. آن چه از اوستا و آثار پهلوی بر می‌آید، می‌توان دریافت که سیمرغ، مرغی است فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام «ویسپوبیش» یا «هرویسپ تخمک» که در بردارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است، آشیان دارد. در اوستا اشاره شده که این درخت در دریای «وروکاشاً» یا «فراخکرت» قرار دارد. کلمه ی سیمرغ در اوستا به صورت «مرغوسئن» آمده که جزء نخستین آن به معنای «مرغ» است و جزء دوم آن با اندکی دگرگونی در پهلوی به صورت «سین» و در فارسی دری «سی» خوانده شده‌است و به هیچ وجه نماینده ی عدد ۳۰ نیست؛ بلکه معنای آن همان نام «عقاب» می‌شود.

3
 
 
 
 

نقش پیرزنان در آئین های باران خواهی جزیره کیش

در جزیره¬ی کیش [پيرزنان بيلي را به شكل زني در آورده و عبايي بر روي آن مي‌انداختند و سرشب با عده‌اي از زنان و دختران در خانه‌ها را مي‌كوبيدند و مي‌خواندند :
« پيرزن آمده و خدا به شما باران مي‌دهد . »
صاحب خانه يك سطل كوچك آب روي آنان مي‌پاشيد و مقداري برنج يا شكر يا خرما به آنان مي‌داد . يكي از آن‌ها الاغي به همراه داشت كه هديه‌ها را در خورجين الاغ مي‌ريخت . سپس در محل مناسبي هرچه جمع شده بود بين خود قسمت مي‌كردند .]4


نقش پیرزنان در آئین باران خواهی سنگسر

در سنگسر اگر باران دير كند، زني یا پیرزنی [مقداري از اثاثيه‌ي خانه مثل جارو و سه پايه و خاك انداز را بر خود مي‌بندد و در حالي كه زنان ديگر او را همراهي مي‌كنند، از شهر خارج شده و از دست باران سر به صحرا مي‌گذارد و مي‌خواند :
« شوندي ، شوندي  ( مي‌روم ، مي‌روم )
دستي وارشي شوندي  ( از دست باران مي‌روم )
كردي گالشي شوندي  ( مي‌روم چوپاني و گالشي كنم )
مَ كركَ كولي بمرت  ( ماكيانم در مرغداني مرده است )
مَ خر توله بمرت  ( خرم در طويله مرد )

پس جا كوه بمرتن  ( گوسفندانم هم در كوه مردند )]4


نقش پیرزنان در آئین باران خواهی روستای هشتالین

در روستای هشتالین آذربایجان اگر در فروردین ماه باران نبارد [گروهی از پیرزنان و دختران دور هم جمع می‌شوند. پیرزنان نام دوازده ماه سال را بر دوازده پیرزن می‌نهند و دختران نام سی روز ماه را بر سی دختر. آنگاه یک نفر سواددار نام شرکت‌کنندگان در مراسم را می‌نویسد و بعد با قرعه یک پیرزن و یک دختر انتخاب می‌شوند. پیر‌زنی که به‌قید قرعه انتخاب شده رئیس پیرزنان می‌شود و دختر رئیس دختران.
پیرزنان و دختران در حالی که هر یک جاروئی به‌یک دست و به‌دست دیگر قاشق و قیچی دارند، دو صف تشکیل می‌دهند. قاشق‌ها را لباس عروسک می‌پوشانند و هر دو گروه به‌جانب قبر امامزاده (پیر شوکت) می‌روند. وقتی به‌امامزاده رسیدند در اطراف گور ترانه ی طلب باران می‌خوانند و می‌رقصند. بعد هر کدام کوزه‌ئی را پر از آب می‌کنند و آب را روی جاروهای خود می‌ریزند و به‌نیت آمدن باران جاروها را تکان می‌دهند. بعد از این کار قسمت نرم جاروها را با قیچی می‌برند و باز می‌گردند. در راه بازگشت یکی از پیرزنان نگین عقیقی را که با خود آورده است به‌یکی از دختران می‌دهد و دختر نگین را به‌چشمه یا ماندابی می‌اندازد که برسر راه آن‌هاست. بعد در کنار آن مانداب یا چشمه غذائی می‌پزند و می‌خورند و سپس به‌روستا باز می‌گردند. ]6


نقش پیرزنان در آئین های باران خواهی لرستان

در لرستان در سال¬های بی باران گروهی جمع می‌شوند و صف می‌بندند. [هر یک از افراد دو عدد چوب دستیِ کوتاه در دست دارند که هم‌نوا با خواندن ترانه طلب باران چوب دستی‌ها را به‌هم می‌کوبند:
هه لو هله لو هه لونکی
گندم و جو را ارزان کن
از خدا می خواهیم باران
در طول این مراسم زنی یا پیرزنی که نقابی از پارچه بر چهره آویخته است و کاسه‌ای پر از آب به‌دست دارد رو به‌رویِ صف می‌ایستد و دست خود را در آب می‌زند و با انگشتانِ خود بر چهره افراد و بر سر آنان آب می‌پاشد.]7
این زن نقاب پوش کیست که نباید کسی چهره ی او را ببیند؟ در بسیاری از مراسم می بینیم که کوسه یا . . . چهره ی خود را با پوست بز یا نمد یا . . . می-پوشاند. پس پوشیدن نقاب امری دور از ذهن و غیر طبیعی نیست. زن نقاب پوش شاید هم پیرزال نقاب پوش جای عروسک یا عروس باران را گرفته و در تمام طول اجرای مراسم به صورت نمادین بر روی سر برگزارکنندگان مراسم باران می-باراند. زدن انگشتان در کاسه¬ی آب و پشنگ کردن آب بر چهره و سر برگزارکنندگان مراسم.
به نظر می رسد که دیرینگی این مراسم در مقایسه با مراسم کوسه بیشتر است. پیش تر از این گفتیم که کوسه با توجه به جمیع جوانب از جایگاه او که درون چشمه است باید مونث باشد اما در دوران مرد سالاری که زنان از جایگاه ویژه¬ی خود سقوط کردند کم¬کم نقش کوسه را مردان بر عهده گرفتند و زنان از اجرای مراسم دور ماندند.
توجه شود به اجرای مراسمی که دقیقا همین ترانه هه¬لو هله¬لو را می¬خوانند:
[یک نفر را که معمولا در تمام مراسم کوسه گردانی سابقه¬ی زیادی دارد، به عنوان کوسه انتخاب کرده  به شکل دیوی آراسته، صورت او را سیاه نموده، دو شاخ برسر او نصب نموده، بر تن او لباسی شندره پوشانده و زنگوله¬ی بزرگی به گردن او آویزان می کنند. سپس درحالی که تعدادی ازمردان و جوانان، کوسه را در پیش دارند، به درب منازل و چادرها می روند. در مسیر راه و سیاهی شب، این آواز را همراه با سروصدای زنگوله که توسط کوسه نواخته می شود می خوانند :
هَل هَل هَلونَه / خدا بزن بارونَه
خدا بزن تو بارون / سی دِلِ گله دارون
خدا بزن تو بارون / زِ راستِ غله دارون
اهل خانه با کاسه ای آرد، هدیه ی دیگر و یا پول جلو آمده و و آن را به گروه می دهند که بیشتر مواقع، هدیه کاسه ای آرد است. هدایا را در کیسه ای که بردوش یکی از همراهان است می ریزند. در همین فاصله یکی از اعضای خانواده، گروه را غافلگیر کرده و کاسه ای آب بر روی آن ها می پاشد.
گروه پس از این که به همه ی خانه ها سرزدند، از آرد جمع آوری شده نان گرده-ی بزرگی که دارای قطر قابل ملاحظه ای است می پزند. در درون خمیر گرده قبل از پختن یک دانه مهره ی قرمز رنگ فرو برده به طوری که طبخ کننده نیز از این عمل یعنی قرار دادن مهره، بی اطلاع است. پس از پخته شدن، نان را بین اعضا تقسیم کرده، مهره ی قرمز در نان سهم هرکسی پیدا شد، به صورت نمایشی و نمادین شروع به کتک زدن او می کنند تا آن که شخصی از ریش سفیدان ضمانت کند. ضامن بعد از خواندن نماز و دعا از خداوند می خواهد که او را در مقابل این جمعیت روسفید نموده و باران رحمتش را عطا فرماید. ]8
یا [جوانان دور هم جمع می شوند یک نفر را به اسم کوسه انتخاب می کنند. کوسه باید قوی و نیرومند باشد. دو کلاه زرد کوچک را به عنوان گوش هایش در دو طرف صورت و روی گوش های کوسه می بندند و صورت کوسه را می پوشانند. زنگوله ای بند دار به کمرش آویزان می کنند. در حالی که سربند در دست یکی از جوانان است راه می افتند و به سوی چادرها می روند و با هم می خوانند:
هل هل هلونک / خدا بزن بارونک
هرکه به کوسه چیزی نده / هرکه خبر کوسه بدون / دل کدبانو بسوزنه
صاحبان چادر بیرون می آیند و روی کوسه آب می ریزند و مقداری قند یا آرد به آنان می دهند. آنقدر کوسه را به این بر و آن بر می برند تا یک نفر ضامن کوسه شود و اسم سه کچل از ایل را بگوید که ضامن کوسه می شوند که در دو سه روز آینده باران خواهد بارید. کوسه آزاد می شود . در پایان مراسم زنان ایل با قند و آرد جمع شده حلوا درست می کنند و حلوا را به تمام چادرها می فرستند و ریزش باران را جشن می گیرند.]9

 

نقش پیرزنان در آئین های باران خواهی شوشتر
در شوشتر در زمان بی بارانی پیرزنان ترانه ای را می خوانند:
[الا خدا بارونک / نون جو ارزونک
خدا دهامون دولته / دولت سنگین
سفره ی رنگین / ای دالوو غم غم کن
او میم جس بارون / دو تامون اوره بارون ]10
در این ترانه از چیزی به نام دالو نام برده می شود. آیا دالو از ترکیب دال و آب بوجود آمده (دال + اُو = درخت + آب ) آیا دو خاتون یعنی آناهیتا و اسپندار مذ را مورد خطاب قرار داده اند. آیا از این دو بانو مدد می خواهند.


نقش پیرزنان در آئین های باران خواهی جیلو نیشابور

رسمی غریب در جیلو نیشابور وجود دارد. در سال¬های بی باران می-گردند، به خانه ی تمام پیرزنان سرک می کشند و نگاه می کنند که ببیند دیگدان کدام پیرزن رو به قبله است. وقتی خبردار  شدند. دسته جمعی نقشه می کشیدند. چند نفر می رفتند پیرزن را به گفتگو می¬گرفتند و سرش را گرم می کردند، بقیه با بیل دیگدان (اجاق قدیمی که درون آن آتش می کردند و کار آشپزی را انجام می دادند) را خراب می کردند.
گاهی نیز خود پیرزن وقتی می فهمید که دیگدانش رو به قبله است در خراب کردن دیگدان به بقیه کمک می کرد.

یافته ها
1- ریشه زال (زال=ذال=دال) از دالمن یعنی عقاب گرفته شده باشدو یا برعکس (دال=ذال=زال) دال از زال گرفته شده باشد. که از زبان¬های بومیان کهن ایران باستان برجای مانده است.
2- زال در افسانه و اساطیر مرد است اما پیرزال و زال لقبی خاص زنان پیر است. این تناقض از کجا می آید؟ اگر افسانه یا اسطوره ی زال ملاک این نام گذاری ست پس پیرمردان باید پیرزال باشند نه پیرزنان. اما در باور عامه هیچ پیرمردی، پیرزال خطاب نمی شود. بنابراین باید گرفت و گیری در سرچشمه وجود داشته باشد. به نظر می رسد افسانه ی زال در انتقال از جامعه مادر سالار به جامعه ی پدر سالار تغییر هویت داده اما زال و واژه های ترکیبی آن، در باور عامه ی مردم تغییری نکرده و دست نخورده به امروز رسیده است. شاید هم تفاوت میان ادبیات شفاهی و ادبیات مکتوب باشد. ادبیات مکتوب تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و ... ناگزیر از تغییر شده اند. اما ادبیات شفاهی که در باور مردم زندگی کرده و سینه به سینه گردیده تا به امروز رسیده، تحت تاثیر ملاحظات قرار نداشته و توده ی مردم اجازه ی دخالت ملاحظات را نداده اند. به تعبیری دیگر زال و پیرزال در باور مردم تغییر نکرده اما زال اسطوره تغییر کرده و با جنسیتی متفاوت به امروز رسیده است؟
3- زال زر شاهنامه که در آشیانه سیمرغ پرورش می¬یابد خود خورشید فرزند آنزو/زروان یعنی ایزد مهر است.
4- زال همان دال است و دال عقاب است و عقاب از گذشته های دور همان سیمرغ است و دیلمان و دیلم یعنی سرزمین سیمرغ. و سیمرغ همان مهر است. می-گویند مهر از سنگ زاده شد و بعضی سنگ را ابر فرض کرده اند و جایگاه زال بر ستیغ کوه بوده جایی که سنگ و ابر با هم یکی می¬شوند. بنابراین در فرهنگ ما سیمرغ یا زال جایگاهی بس رفیع داشته است.
5- پیرزال (پیر + زال ) زال مقام و جایگاهی ست که با  سیمرغ، درخت زندگی در دریای فراخکرد و آب و باران و در نهایت با ایزد بانوی آب ها اردویسور آناهیتا در ارتباط است. بنابراین پیرزال باید نماینده یا جانشین ایزد بانو بر زمین باشد. پیرزال ها یا به تعبیر روستائیان بیوه زنان نقشی همه جانبه و اساسی در مراسم باران سازی و باران خواهی دارند. پراکندگی و وسعت نقش پیرزنان در باران سازی و باران خواهی به وسعت کل کشور است.
6- در افسانه ها، پیرزنان یا پیرزال ها بیشتر جادوگر و با مکر و حیله همراه هستند. اما کاربرد این مکر و حیله، فقط در جهت رساندن دو عاشق و معشوق به هم اتفاق می افتد. وصلت، زناشویی و تکثیر نسل. بنابراین پیرزال باید نماینده یا جانشین ایزد بانوی آب ها بر روی زمین باشد.
7- رفتار باران خواهانه ای که در آن پیرزنان موهای بافته ی خود را پریشان می-کردند، دو تن از آنان یوغی بر گردن می نهادند و در کوچه های ده به راه می-افتادند. آشکارا این زنان، نقش باستانی گاوان بازگشته از اسارت را دوباره سازی می کنند، و یوغی که دو پیرزن را به هم می بسته، امید آن ها به همیاری و همبستگی دو پیرزن (= پری زن، اَناهیتا و اِسفندار مذ ) آب و خاک را نشان می دهد.

منابع
1- سی مرغ و سیمرغ/ علینقی منزوی / انتشارات راه مانا / چاپ ۱۳۷۹
2- مجموعه مُصنفات شیخ اشراق / به تصحیح سید حسین نصر / انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی / چاپ 1372 / ص 234
3- هزار افسان کجاست / بهرام بیضائی / انتشارات روشنگران چاپ 1391 / ص 303
4- جزيره‌ي كيش و درياي پارس / ايرج افشار سيستاني / چاپ 1370 / ص 282
5- خاتون هفت قلعه / باستانی پاریزی / انتشارات روزبهان / چاپ 1373 / ص 340 و 341
6- کتاب جمعه شماره 18 / مراسم تمنای باران / ایهان باشکوز / ترجمه باجلان فرخی / ص 122 و 123
7- همان ماخذ
8- اِخومِت که اِگومِت / علی بهرامی /  چاپ 1386 /  انتشارات موسسه¬ی فرهنگی هنری نقش سیمرغ
9- فرهنگ مردم / سید علی میرنیا / انتشارات پارسا / چاپ 1369 / ص 220
10- آثار  و بناهای تاریخی خوزستان / احمد اقتداری / موسسه فرهنگی اشاره / چاپ 1375 / ص 1005 و 1006

 

 

 

فهرست مطالب کتاب


فصل اول


آب منشاء حیات و زندگی   .
اساطیر مرتبط با آب  
اردویسور آناهیتا  
آب  
آبان ناف  
سیاوش  
شباهت ­های ادونیس و سیاوش 
آبانگان  
اژدها  

باورهای گذشتگان و شکل گیری نمادها در ارتباط با آب و باران  

درفش شهداد  
نقش برجسته کورنگون  
جام زرین حسنلو  
سر سنجاق سیمین  
سنگ نگاره­ های ایلامی  
سنگ نگاره­ های آشوری  


فصل دوم 


باران  
باران از دیدگاه قرآن 
اساطیر مرتبط با باران  
تَشتَر  
مهر  
خر سه پا  
جشن تیرگان
جشن تیرگان از دید آیینی 
جشن تیرگان از دید تاریخی 
ماه  
دعای باران  
قبله دعا  
مسجد باران 
مسجد باران قاین 
مسجد خواجه خضر طبس .
مسجد باران قزوین 
باورهای مردم و باران 


فصل سوم 


نمادهای باران خواهی  
سنگ و نقش آن در باران خواهی  
سنگ­ های بزرگ  .
سنگ درینگ درینگو  
سنگ چهل یاسین
سنگ نظرگاه .
سنگ شاهزاده عبدالله
سنگ مصلی .
سنگ­ های کوچک  .
سنگ ریزه 
استخوان و نقش آن در باران­ خواهی  
آبانگان در روستای درونه  .
عناصر تشكيل دهنده‌ي آيين 
جمجمه­ ی الاغ و نقش آن در باران خواهی   .
روستای زهان .
مراسم و مناسکی که فقط جمجمه­ ی الاغ حضور دارد 
مراسم ترکیبی 
ترکیب با عدد هفت 
ترکیب با مراسم تالو 

ترکیب با قبرستان و تابوت 
نوشتن طلسم 
دفن کردن  
کوله مرجان 
پراکنده 
سیاه کردن چهره  
لوك بازي‌ 
سیاه بازی  
یافته­ ها 


فصل چهارم

 

عروس باران 
کوسه 
سابقه­ ی تاریخی 
مراسم کوسه گلین 
مراسم کوسه کلی

هل­هل کوسه
مراسم کس­انگلو 
مراسم پیرمرد در چاه انجیر
مراسم کس­انگلون در ایل باصری .
مراسم کس­انگلون در سروستان 2
مراسم کوسه به­ در رقاصم
مراسم کوسه در کوهنجان فارس
مراسم کوسه در درگز
مراسم کوسه ناقالی
یافته­ ها 


کوسه در لغت و باور مردم  
مشخصات کوسه  
شکل و شمایل کوسه در مناطق مختلف کشور
گل گشنیزو 
مراسم گل گشنیزو در ایل رائینی  .
مراسم گل گشنیزو در جوپار
یافته­ ها 


تالو  
مراسم تالو در روستای افین .
مراسم تالو در رزق کلاته سلیمان بیرجند 
مراسم تالو در روستای کُرُه قاین 
مراسم تالو در روستای تقاب بیرجند 
مراسم تالو در شهر بیرجند .
مراسم تالو در روستای اسفشاد قاین 
مراسم تالو در ده سلم نهبندان 
مراسم تالو در سیوجان .
مراسم تالو در اسدآباد درمیان 
مراسم تالو در بسطاق فردوس
مراسم تالو در چنشت بیرجند
مراسم تالو در خور بیرجند
مراسم تالو در فورگ بیرجند
مراسم تالو در ماژان
مراسم تالو در جنت آباد سربیشه 
مراسم تالو در نازدشت سربیشه  .
مراسم تالو در سی­ریز کرمان 
مراسم تالو در کوهبنان کرمان 
مراسم تالو در زرند کرمان
مراسم تالو در دستجرد بیارجمند شاهرود 
یافته­ ها  


چولی چغل culi caqal  
مراسم چولی چغل در منطقه سبزوار 
مراسم چولی چغل در رباط سرپوش سبزوار  .
مراسم چولی چغل در روستای مهر 
یافته­ ها  


چولی قزک:

 
مراسم چولی قزک در روستای خُنگ قاین 
مراسم چولی قزک در روستای صومعه نیشابور  .
مراسم چولی قزک در گلبوی نیشابور 
مراسم چولی قزک در جیلوی نیشابور 
مراسم چولی قزک در تربت حیدریه 
مراسم چولی قزک در سرخس
مراسم چولی قزک در روستاهای گناباد 
مراسم چولی قزک در زور آباد تربت جام 
مراسم چولی قزک در روستاهای اطراف مشهد 
یافته­ ها  


عروس باران  


عروس باران در روستای صومعه نیشابور  .
عروس باران در منصوریه بهبهان 
عروس باران در قزگه خلخال
عروس باران در جواهرده رامسر 
گلا بارون  .
گلورسنه در فیض آباد سورمق
یافته­ ها  


روباه 
معنی واژه­ ی روباه .
مراسم روباه در روستاهای کشتان و برج و بزنج 
یافته­ ها  
پی­ نوشت
وجه تسمیه کشتان و فرتان
وجه تسمیه و باورهای مردم بزنج 
وجه تسمیه و باورهای مردم برج 
گَل گَلین(gal galin):
مراسم گل­گلین در بوشهر
مراسم گلی در دشتی و دشتستان 
مراسم گل­گلین در روستای سمیه 
گل­گلین در مراسم باران خواهی قاین و بیرجند  .
یافته­ ها  


شاخ زرین  
شاخ زرین در آثار ابوریحان بیرونی  .
گاو سریشوک یا هذیوش
شاخ زرین در دشتی و دشتستان 
شاخ زرین در ایل قشقایی .
شاخ زرین در ایل باصری .
زنگوله پا 
یافته­ ها 


بووكه باران  buka bârân.
بووکه باران در همشیز سنندج .
بووکه باران در سماقلو سردشت
بووکه باران در بله دستی قروه
بووکه باران در شیخ ره­ش کامیاران
بووکه باران در سقز .
بووکه باران در بانه
یافته ­ها 


چومچه خاتون 
چومچه خاتون در گیوی علیا .
چومچه خاتون در ملارد
چومچه خاتون در زیارتگاه
چومچه خاتون در سلطان آباد قزوین
چُمچَه گلین 
چمچه گلین در کرمانشاه
چمچه گلین در مراغه
چمچه گلین در میرک
چمچه گلین در کوهرد فارس 
چمچه گلین در سربند تفرش 


کترا گیشه‌ Katra giše .

کترا گیشه در مهویزان صومعه سرا 
کترا گیشه در گیل دولاب طوالش 
یافته­ ها 


سویت قازان یا کفش­دوزک 
یورقوت ولی
سویت قازان در میان طوایف یموت و تکه 
سویت قازان در شرق آق قلا 
مراسم باسماشلاق در میان ترکمن­ها 
یافته­ ها  


عروس گولی  
افسانه عروس گولی
بازیگران مراسم .
ناز خانم
کاس خانم
پیرغول
پیربابو . 
یافته­ ها  


فصل پنجم


پیرزال 
معنی و ریشه­ های تاریخی واژه­ ی زال 
جنگ رستم و اسفندیار در کتاب عقل سرخ 
نقش پیرزال­ها در آئین­های باران خواهی 
نقش پیرزنان در آئین­های باران خواهی جزیره کیش 
نقش پیرزنان در آئین­های باران خواهی سنگسر 
نقش پیرزنان در آئین­های باران خواهی هشتالین 
نقش پیرزنان در آئین­های باران خواهی در لرستان 
نقش پیرزنان در آئین­های باران خواهی شوشتر 
نقش پیرزنان در آئین­های باران خواهی جیلو نیشابور 
یافته­ ها 


کُردلی کُو  
ایام کردلی کو 0
کردلی کو در خمین
کردلی کو در رباط مراد
یافته­ ها  


فصل ششم


مرگ و باران 
گوربند   .
آئین گوربند در چنشت بیرجند 
آئین گوربند در فورگ بیرجند 
آئین گوربند در اسفشاد قاین
سحر و جادو کردن آسمان 
سحر و جادو کردن آسمان در سربیشه 
سحر و جادو کردن آسمان در جنت آباد سربیشه 
سحر و جادو کردن آسمان در گاچ سبزوار 
سحر و جادو کردن آسمان در اردبیل 
چل افتادن
چل افتادن در اسفشاد قاین
چل افتادن در بیرجند
چل افتادن در حصار تربت حیدریه 
ریختن آب برگور 
ریختن آب بر گور در ماژان بیرجند 
تابوت و تدفین و نقش آن در باران خواهی  
تابوت و تدفین در بسطاق فردوس
تابوت و تدفین در گیرش فارس  .
تابوت و تدفین در خوزستان
پسر برگ پوش در خوی آذربایجان
مرد برگ پوش در دشتی و دشتستان
رسم زولا کورلاما در سلطانیه زنجان
یافته­ ها  


قربانی کردن  
وجه تسمیه تی­جان نیشابور
وجود قربانگاه در معبد چغازنبیل  4
آئین قربانی در ایل شول
آئین قربانی در شاهزاده عبدالله 
شاه باران 
آئین شاه باران در بافت کرمان
مراسم قدح رو برد در استان فارس
یافته­ ها  


فصل هفتم


موسیقی و نقش آن در آئین باران خواهی  
افسانه­ ی دولا  
الله باران در تربت جام  
الله باران در خواف 
یافته­ ها  


فصل هشتم


 اعداد و نقش آن درآئین باران خواهی  
عدد هفت و نقش آن در باران خواهی   0
ریشه­ های مقدس بودن عدد هفت  0
عدد هفت در آئین باران خواهی روستای کُرُه قاین 
عدد هفت و آئینی دیگر در روستای کُرُه 
عدد هفت در آئین باران خواهی روستای زرق کلاته سلیمان  .
عدد هفت در آئین باران خواهی روستای زهان 
عدد هفت در آئین باران خواهی روستای فذاتان نهبندان 
عدد هفت در آئین باران خواهی روستای خور بیرجند 
عدد هفت در آئین باران خواهی روستای اسحاق آبادنیشابور 
آرامگاه هفت تن در شیراز
عدد هفت و شکل­گیری روستای تی­جان نیشابور 
عدد چهل و نقش آن در بارانخواهی 
کچل و سنت سرتراشی در تصوف
چهل کچل و نقش آن در باران خواهی  
نخ چهل گره .
نقش عدد چهار در باران خواهی روستای فورگ  
نقش عدد چهار در باران خواهی روستای کُرُه 
یافته­ ها 


فصل نهم


جستجوی نمادهای باران خواهی در افسانه­ ها  .
کوسه در افسانه­ ها  
افسانه ­ی هرچه‌ مگي‌  
افسانه­ ی غِل ممد پهلوان 
یافته­ ها 


افسانه ­ی كچلك 

یافته­ ها  

افسانه­ ی بي‌بي هور و بي‌بي نور  .

یافته­ ها  

افسانه ­ی هیرمند 

یافته­ ها  

 

فصل دهم

 

آش و باران خواهی  

آش بی­ بی هور و بی­ بی نور  

بی­ بی هور و بی­ بی نور کیستند  4

شب بی ­بی هور و بی­ بی نور در جندق و بیابانک 

سفره بی­ بی سه شنبه  

آش سرکوچه  

آش خوجه   9

سفره دختر شاه پریان  

رسم چارشنبه خاتون درگيلان  

چارشنبه خاتون مادرهمه است  .

چارشنبه خاتون در چاه­ های قدیمی و کهنه زندگی می­ کند  .

چرشنه ننه در آذربايجان  

آرد بیز تک تکی  

یافته­ ها  

 

خواجه­ ی خضر 

ارتباط با آب و باران 

چهل روز اول بهار به خواجه خضر اختصاص دارد  .

برکت بخشی  

سفره­ ی خواجه خضر  

یافته­ ها 

کتاب­نامه  
 

 

دی ان ان فارسی , مرجع دات نت نیوک فارسی
دی ان ان