کاریز اسفشاد

کاریز اسفشاد

پژوهش از حمیدرضا خزاعی

حمیدرضا خزاعی

برگرفته از کتاب: سازه های آبی شگفت انگیز قاین

كاريز اسفشاد


اسفشاد روستاي بزرگي است كه در شرق قاين و به فاصله¬ي 7 كيلومتري از آن قرار گرفته است. عرض جغرافيايي آن 33 درجه و 46 دقيقه و طول جغرافيايي آن 59 درجه و 17 دقيقه و ارتفاع متوسط آن از سطح دريا 1395 متر است.


سابقه تاريخی


تاريخ كاريز و تاريخ روستا در هم گره خورده است. مي¬گويند: در گذشته¬هاي خيلي خيلي دور خواهر و برادري بودند. اسم خواهر ديزو بود و اسم برادر اسفشاد. خواهر كاريز ديزو را جاري كرد و برادر كاريز اسفشاد را.
مي¬گويند: كاريز اسفشاد به 140 روز باز شد. مي¬گويند آنقدر چرخ و استاد در جلگه كار مي¬كردند كه از شمار خارج بود و اين همه¬ي تاريخ و افسانه¬ي شکل گیری كاريز و روستاي اسفشاد است.
در حمله مغول و هولاكو خان همه¬ي كاريزهاي منطقه ويران گرديد و اين عمل با چنان قساوت و بي رحمي انجام گرفت كه از پي اين همه سال هنوز نتوانسته¬اند همه¬ي كاريزهاي هولاكو بند شده را باز كنند و هنوز هم به كاريزهايي كه دچار گرفت و گير بزرگي مي¬شوند و كسي ياراي بازكردن آن¬ها را ندارد مي¬گويند: هولاكو بند شده است
مي¬گويند: يكي از كاريزهايي كه در حمله¬ي هولاكو خان مغول ويران شد. كاريز اسفشاد بود. در دوره¬هاي بعد مردم توانستند كاريز را دوباره جاري كنند اما از پي اين همه سال هنوز نتوانسته¬اند به همه¬ي ابعاد گذشته¬ي كاريز دست پيدا كنند.
هنوز نخ¬هاي فراموش شده¬ای وجود دارد که پیدا نشده¬اند و كسي نمي¬داند كه كاريز تا كجا امتداد داشته است.
آقاي غلامرضا عباسي مقني كاريز اسفشاد است، كسي كه همه¬ي عمر را با لايروبي و مرمت كاريزها سپري كرده، كسي كه هفت پشتش مقني بوده¬اند و همگي بر روي كاريز اسفشاد كار كرده¬اند. وي مي¬گويد: پسرم مختار مثل خودم مقني است و من كه غلامرضا باشم. غلامرضا پسر مختار، مختار پسر عباس، عباس پسر مختار، مختار پسر محمود و محمود پسرتقي. تقي اولین فرد شجره¬النسب است كه او را با نام مي شناسند و همه مقني بوده¬اند و اين حداقل دو قرن تاريخ زنده¬ي كاريز است.


ساختمان كاريز و كاركرد اجزاء آن


حدود 2 كيلومتر بالاتر از مظهر كاريز مي¬رسيم به آب بند حسين جوره. اندكي بالاتر از اين آب بند نوبري هست به نام كاريز علي اصغرو اين كاريز در واقع آب دالان است و در بلند آب قرار دارد. با بستن آب بند، آب كاريز پس مي¬زده و بر آب دالان علي اصغرو سوار مي¬شده است. طول اين آب دالان حدود 1.5 كيلومتر است. در گذشته از مدار 8 روزه¬ي كاريز اسفشاد يك شبانه روز آن¬را از طريق اين آب دالان به زمين¬هاي بلند آب اسفشاد مي¬رسانده¬اند.
آب بند كله¬ي حاج سيد كريم در پشت قلعه¬ي علي آباد و به فاصله¬ي 1.8 كيلومتري بالاتر از آب بند حسين جوره واقع شده.
اين آب بند در گذشته در سر تر و خشك كاريز قرار داشته و در دوره¬هاي بعد به دليل ته زني كاريز. از دور خارج شده و هم اکنون آب از زير آب بند عبور مي-كند.
حدود 500 متر بالاتر از آب بند دوم و بر لب رود فيروز آباد, آب بند سوم ساخته شده است. اين آب بند در سال¬هاي اخير و در سر تر و خشك كاريز بنا شده است. ارتفاع ان حدود 2.5 متر و در عمق 18 متري ساخته شده است.  مصالح به كار گرفته در اين آب بند آجر و سيمان است. از بغل اين آب بند نوبري زده¬اند كه به پشت آب بند راه دارد. در ديگر آب بندهاي كاريز چنين نوبري وجود ندارد و براي بستن آب بند بايد از چاه بالاتر و براي باز كردن آن از چاه پايين¬تر وارد شد.
آخرين آب بند كاريز حدود 60 سال پيش و موقع كار كردن در يكي از نخ¬هاي كور پيدا شده است. اين آب بند در زير قلعه¬ي فيروز آباد واقع شده و در قسمت آب گون كاريز قرار دارد. محل آن جايي است كه دو نخ آب شيرين و شور به هم مي¬پيوندند. آب بند بر روي آب شیرین بسته شده است.
مصالح به كار گرفته در آب بندهاي كاريز اسفشاد همان طور كه پيش از اين گفته شد دو نوع است. نوع قديم¬تر با آجر و ساروج ساخته شده و در نوع جديدتر  در ساختمان آن سيمان به كار رفته است.
قفل¬ها يا ناي¬هاي بكار گرفته در آب بندهاي كاريز اسفشاد به صورت جفتي قرار گرفته و هر جفت با جفت بالاتر از خود حدود نيم متر فاصله دارند. دو جفت در كف كوره، دو جفت دوم در نيم متر بالاتر و دو جفت سوم به فاصله يك متري از كف كوره قرار دارند.
ديواره¬ي داخلي آب بند (سمتي كه در داخل مخزن قرار دارد)  با روكشي از ساروج پوشش
داده شده¬اند. اين عمل براي جلوگيري از نفوذ آب به آن سوي آب بند انجام شده است. ساختن ساروج و عمل آوردن آن راه و روش خاصي را طلب مي¬كرده است. در ابتدا چند كيله آهك را با چند كيله خاكستر مخلوط مي¬كردند. سپس اين مخلوط را با آب يا سفيده¬ي تخم مرغ هم مي¬زدند تا به صورت گل در مي¬آمد. در مرحله¬ي دوم گل به دست آمده را آنقدر چوب مي¬زدند تا مي¬رسيد و سطح آن زنجي و چسبناك مي¬شد. ساروجي كه به اين ترتيب به دست مي¬آمد را با ماله روي ديوار پهن مي¬كردند و آنقدر با ماله روي آن مي¬كشيدند تا در زير ماله خشك مي¬شد. و سطح آن مثل شيشه صاف و صيقلي مي¬گرديد.


گردش يا تقويم آبياري


مدار آب در كاريز اسفشاد و بر 8 است. هر شبانه روز نامي خاص دارد كه از گذشته¬هاي نسبتا دور مي¬آيد. احتمالا از دوره¬ي صفويه . كاريز اسفشاد بايد در اين دوره مرمت و بازسازي شده باشد. نام¬هاي گذاشته شده بر روی هر شبانه روز، نام اجداد مالكين كنوني است. نام شبانه روزها عبارت است از:
وقف (وقف مدرسه جعفريه قاين)
 محمودو
 كل ابراهيم
 قنبرو
 حاجي متقو
 كل عبدالهو
 كل عبدالهو
 عباسو
مالكين هر شبانه روز خود را از اعقاب همان فردي مي¬دانند كه نام او بر آن شبانه روز اطلاق
 مي¬شود. البته در چند دهه¬ي گذشته خريد و فروش¬هايي انجام گرفته كه باعث شده است افرادي غير از اولاد در هر شبانه روز مالك شوند.
كل اراضي روستا در گذشته به سه آيش تقسيم مي¬شد. كه در هر سال زراعي دو آيش كاشته مي¬شد و آيش سوم شيار مي¬شد و به حال خود رها مي¬گرديد.
كشت سفيدبر يا زينه در آيش اول انجام مي¬شد. كشت زينه از اول مهر ماه آغاز و تا 90 روز بعد از نوروز تداوم داشت .
آيش دوم به كشت سبز بر يا ولگار اختصاص پيدا مي¬كرد. كشت ولگار از اول تير ماه آغاز و تا اول مهر ماه تداوم مي يافت.
آيش سوم را شيار مي كردند و به حال خود رها مي كردند.
در سال زراعي بعد آيش شيار شده را به كشت زينه يا سفيد بر اختصاص مي-دادند. آيش زينه را به كشت ولگار و آيش ولگار را شيار كرده به حال خود رها مي-كردند و اين دور همواره تداوم داشت.
در گذشته كل اراضي روستا مشاء بود و همه¬ي صاحبان آب در هر سه آيش زمين داشتند. (در گذشته هاي خيلي دورتر شايد پيش از آن¬كه كاريز هلاكو بند شود روستاي اسفشاد داراي سه آيش بود كه هر سه آيش كنوني بر روي هم يك آيش آن¬را تشكيل مي¬دهد. پل ويران شده¬اي بر روي مسيل نزديك اسفشاد وجود دارد كه مشهور به دوگو است. مي¬گويند: آب را با كمك پل از روي مسيل عبور مي-داده و در اراضي آن سوي مسيل كشاورزي مي¬كرده¬اند. هنوز آثار جوي و . . . در آن اراضي وجود دارد. اين اراضي آيش دوم بوده اراضي ديگر نيز در شرق آبادي وجود دارد كه كوره¬هاي آجر پزي در آن ايجاد كرده¬اند اين اراضي نيز آيش سوم بوده است.
در ابتداي هر سال زراعي با تيربيجه جايگاه هر شبانه روز را در مدار مشخص مي¬كنند. هر سرکار (هر شبانه¬روز را سرکار می¬نامند) ریگی یا نشانه¬ای داشتند. این نشانه¬ها را زیر هشت کوت خاک کوچک قرار می¬دادند و کسی که نفعی در تیربیجه نداشت را می¬آوردند. یک نفر با صدای بلند اعلام می¬کرد: شبانه روز اول
او دست روی هر کوت خاک می¬گذاشت و سنگ هر سرکار که از زیر خاک بیرون می¬آمد به¬عنوان اول مدار بود و به¬همین ترتیب ریگ¬های بعدی، سرکارهای بعدی را مشخص می¬کرد. معمولا كسي كه اول مدار بود پاپس مي¬كشيد و كسي تمايل نداشت كه اول مدار باشد. زيرا بعد از مدت¬ها آب در نهر يا شاه جوي به جريان مي¬افتادو بخش بزرگي از آب صرف نم كشيدن جوي مي¬شد. در اين حال هفت سالار ديگر هر كدام نيم ساعت يا سه تاس آب به عنوان سر راهي به شبانه روز اول مي¬دادند تا هم جوي را نم كند و هم جوي را راست كند.
زمین هر مالک مشخص است ممکن است دو مالک به¬یک اندازه آب داشته باشند اما مقدار زمین¬هایشان با هم متفاوت باشد، زیرا آب جدا و زمین جدا خرید و فروش می¬شود. تمام مالکین در هرسه آیش زمین داشتند. مثلا امسال می¬گفتند: کشمون پایین را گندم کنند در آن آیش هرکس زمین داشت باید گندم می¬کاشت.
زمین بلند آب یعنی زمین نزدیک به¬مظهر کاریز یا نزدیک به¬محل تاس¬دوانی بهترین جای زمین بود و با توجه به¬نزدیکی به¬محل تاس دوانی می¬توانست از تمامی آب خود در مزرعه استفاده کند اما زمینی که از محل تاس¬دوانی یا آب¬بند دور بود. از زمانی که برایش آب را در جوی می¬کردند تاس می¬دواندند. ممکن بود نیم ساعت طول بکشد تا آب به¬مزرعه¬اش برسد و وقتی زمان آبش به¬پایان می¬رسید آب را در بالا دست می¬بستند و او باید آب جوی را خالی کند.

واحد سنجش زمان


هر مدار برابر با هشت شبانه روز است. هر شبانه روز مساوي با دو تاقه و هر تاقه معادل 6 دونگ. هر دونگ نيز برابر با 12 تاس و هر تاس مساوي 10 دقيقه است.
واحدهاي كوچكتر از تاس نيز وجود داشت هر تاس در درون خود داراي هفت خط بوده كه اين خط¬ها تاس را به هشت قسمت مساوي تقسيم مي¬كردند با قرار دادن تاس بر روي آب. آب از سوراخ كف تاس در آن نفوذ مي¬كرد و سطح آب شروع به بالا آمدن مي¬كرد.
رسيدن به خط اول برابر با نيم چار يكونه بود. در خط دوم يك چار يكونه خوانده مي¬شد. در خط سوم، سه يكونه نام داشت. با رسيدن به خط چهارم نيم تاس به حساب مي¬آمد. در خط پنجم نيم تاس و نيم چاريكونه بود. در خط ششم برابر با نيم تاس و يك چار يكونه بود. در خط هفتم مساوي يك تاس و نيم چاريكونه كم بود. با رسيدن آب به لب تاس و غرق شدن تاس، يك تاس كامل بود و زمان آن برابر با 10 دقیقه بوده.
علاوه بر تاس نشانه¬هايي نيز در طبيعت وجود داشت كه با كمك آن¬ها زمان¬هاي بلندتري مثل تاقه يا نيمروز را مشخص مي¬كردند. معمولا به اين نشانه¬ها آب بند مي¬گفتند.
با سر زدن آفتاب، آب بند صبح آغاز مي¬شد و تاقه¬ي شب بايد آب را تحويل تاقه¬ي روز مي¬داد.
با فرو رفتن نصف خورشيد در كوه، آب بند شب آغاز مي¬گرديد و تاقه¬ي روز بايد آب را تحويل تاقه¬ي شب مي¬داد.
از آنجا كه سه آيش روستاي اسفشاد به سطح وسيعي از اراضي پوشش مي¬داد. ديدن طلوع و غروب آفتاب در قسمت¬هاي مختلف آن با هم به لحاظ زماني تفاوت داشت. بنابراين در ابتداي هر سال زراعي براي هر آيش محل خاصي را به عنوان آب بند انتخاب كرده و از آن¬جا ديدن طلوع و غروب آفتاب را ملاك قرار مي¬دادند.
محل¬هايي كه معمولا به عنوان آب بند انتخاب مي¬شدند عبارت بودند:
سر حوض بالا
 سر حوض كرقدي
 در حمام
 سر حوض نگوش
 برج پايين
در كنار هريك از محل¬هاي فوق معمولا خانه¬اي به نام خانه¬ي تاس قرار داشت كه در آن تاس مي¬دواندند.
نیم¬روز چهاریک شبانه روز است. برای مشخص کردن نیم¬روز وقتی¬ست که آفتاب به¬وسط آسمان رسیده و اذان ظهر است. در این حال در کنار دیوار خانه¬ی تاس-دوانی با بیل چاله¬ای می¬کندند چاله¬ای که سایه در زمان اذان ظهر به¬آن رسیده است یا سنگ سفیدی را در زمین می¬نشاندند. هرکس در این مدار در روز آب بگیرد در مدار بعدی باید در شب آب بگیرد.


نظام حاكم بر توزيع آب


اين نظام چون مبتني بر سنجش زمان بر حسب تاس بود، بنابراين نيازمند افرادي بود تا اين  چرخ را به چرخش در آورند و عدالت لازم در توزيع آب را ميان صاحبان آب برقرار سازند.
در اين نظام براي هر شبانه روز يك ميرآب يا مادر جمع وجود داشت. مادر جمع معمولا آدمي امين و مورد اعتماد شركاء بود. وي توسط اعضاء شبانه روز انتخاب مي شد و وظيفه داشت كه سهم آب هر مالك را به نحو عادلانه اي در سر مزرعه به او تحويل دهد. مادر جمع خود وظيفه ي تاس دواني را نيز بر عهده داشت..مادر جمع به¬ازاء هر دونگ آب حدود 5 دقیقه آب دستمزد می¬گیرد. او تقسیم کننده¬ی آب است و باید کار خود را با دقت و امانت انجام دهد و مورد اعتماد همه¬ی اعضاء باشد. در موقع تاس دوانی تمام مالکان یا اعضاء شبانه روز دور مادر جمع، جمع بودند و بر کارش نظارت می¬کردند. وقتی نوبت آبیاری زمین خودش فرا می¬رسید معمولا دیگر نیازی به تاس¬دوانی نبود. گاه نیز اتفاق می¬افتاد که مادر جمع خود مالک نبود اما زمین و آب در اجاره داشت. در وضع موجود مادر جمع دیگر کارایی ندارد. آب روی ساعت گرفته می¬شود و هرکس آب خودش را می¬گیرد.


تاس دوانی


در وسط کشمون خانه¬هایی ساخته بودند که محل تاس¬دوانی بود و علاوه بر آن-ها در جاهای دیگری مثل:
سر حوض بالا
سر کُرقدی
در حمام
حوض نگوش
برج پایین
این مکان¬ها نیز محل¬هایی بودند برای تاس¬دوانی و هرکدام یک خانه¬ی کوچک در کنار خود داشتند که در آن¬ها تاس می¬دواندند تا تاس و آب از تاثیر عوامل طبیعی مثل باد و باران در امان باشد و این عوامل بر عمل تاس¬دوانی تاثیر نگذارند


سر استونی


سر استونی حق¬الزحمه¬ای بود که کشاورزان برای خدمات دریافتی در طول سال به¬افرادی مانند دشتبان، حمامی، سلمانی و آهنگر در زمان برداشت محصول پرداخت می¬کردند.

دشتبان یا داروغه


برای مواظبت از محصول در ابتدای هر سال زراعی تا پایان سال زراعی یک یا دو نفر توسط هشت میراب یا مادر جمع ( هر سرکار یک میرآب داشت) برای دشتبانی انتخاب می¬شدند. از حوض نگوش به¬بالا یک دشتبان و از حوض نگوش به¬پایین یک دشتبان. دست¬مزد هردو دشتبان بر روی هم از هر دونگ آب یک توبره شلغم، یک توبره چغندر، نیم توبره غوزه¬ی پنبه، پنج من گندم، پنج من جو و یک توبره کاه بود. کار دشتبون از اول سال زراعی یعنی زمانی که تخم گندم ریخته می¬شد آغاز و تا آخر سال یعنی وقتی که چغندر و شلغم را جمع می¬کردند تداوم داشت.
دشتبان معمولا زنجیر یا شلاقی همراه داشت که آن¬را مرتب تکان می¬داد تا بچه¬ها بترسند و از او چشم بزنند و به¬مزارع خسارتی وارد نکنند. دوتا دشتبان اگرچه محدوده¬ی کاری¬شان همانطور که پیشتر از این گفته شد مشخص بود اما دو دشتبان با هم در ابتدای سال بیجه می¬انداختند که هر کدام دشتبان، کدام کشمون باشند و یا به¬صورت نوبتی کار می¬کردند. یعنی یک نفر دو تا سه ماه استراحت می-کرد و یکی در مزارع بود و بعد دو یا سه ماه جای خود را عوض می¬کردند و دستمزد را بین خود قسمت می¬کردند و یا روی بیجه سال را سر می¬کردند و هرکس دستمزد خودش را می¬گرفت.


سلمانی و حمامی و آهنگر


حمامی حمام را می¬گرداند، سلمانی سر و ریش مردم را اصلاح می¬کند و آهنگر گاو آهن و داس و . . . را تعمیر می¬کند.
حمامی در ازای خدمات شست و ششو در زمان برداشت محصول به¬ازای هر زن و مرد پنج من گندم یا جو و جوان عزب که داماد نشده باشد نصف زن و مرد باید سر استونی پرداخت کند. حمامی علاوه بر گندم ، از هر دونگ آب یک توبره شلغم، یک توبره چغندر، نیم توبره غوزه¬ی پنبه دریافت می¬کند و کسی که زمین و آب نداشته باشد برآورد قیمت می¬کنند و باید خشکه پرداخت کند. آهنگر نیز در تمامی طول سال وسایل کشاورزان را تعمیر می¬کند و در زمان برداشت محصول پنج من جو یا گندم، توبره¬ی شلغم، توبره¬ی چغندر و نیم توبره غوزه¬¬، دریافت می¬کند. سلمانی نیز در تمام طول سال سنگ و پاکی (تیغ) خود را برمی¬دارد و در حمام اگر کسی نیاز به اصلاح داشت سر و ریش او را اصلاح می¬کند. و همان دستمزد آهنگر و حمامی را دریافت می¬کرد.
در عید نوروز سلمانی و حمامی و آهنگر هریک جداگانه به¬در خانه¬ها می¬رفتند. صاحب خانه موظف بود سینی بچیند که در آن شیره¬ی انگور ماست و روغن بود. می¬بردند به در حیاط . آن¬ها هرکدام ظرف جداگانه¬ای داشتند. ماست را در یک ظرف، روغن را در یک ظرف و شیره¬ی انگور را در ظرف دیگری می¬ریختند و می-رفتند به در خانه¬ی بعدی.

آب بند


کاریز اسفشاد داری چهار آب بند است. اولین آب بند آب¬بند حسین جُره (hoseyn jorra ) است. با بستن این آبند آب بر آب¬دالان علی¬اصغرو سوار می-شده و آب را به¬اراضی بلند آب کاریز می¬رسانده¬اند. این کاریز تقریبا اراضی مستقلی داشته است و در وضع موجود دیگر آب بند حسین جُره را نمی¬بندند. کاریز علی-اضغرو حدود 100 متر کشش داشته است. این آب¬بند دارای یک قفل یا آب¬راه بزرگ است و نای گذاشته شده در آن به¬حدی بزرگ است که یک کودک شش ساله به¬راحتی می¬تواند از داخل آن عبور کند.
دومین آب بند آب¬بند کِله¬ی سید کریم (kele sed kerim ) این آب بند حدود دو کیلومتر با آب¬بند حسین جُره فاصله دارد. این آب¬بند در گذشته¬های بسیار دور که سطح آب¬های زیرزمینی بالا بوده بر سر تر و خشک کاریز بنا شده از سنگ و ساروج است و دارای 6 قلبه یا شش سوراخ دارد که قبله¬ها جفت جفت در کنار هم قرار دارند. دو قلبه اول در کف کاریز دو قلبه¬ی دوم نیم متر بالاتر و قلبه¬های سوم نیم متر بالاتر و تقریبا نزدیک به سقف سوق قرار دارند. این آب¬بند در دوره¬های بعد که سطح آب پایین افتاده و مجبور شده¬اند کاریز را ته¬زنی کنند عملا از دور خارج شده. در وضع موجود این آب¬بند وجود دارد ولی کاریز از زیر آن عبور می¬کند و بلااستفاده مانده است.
سومین آب¬بند، آب¬بند هِلو (hellow) است که نرسیده به فیروز آباد قرار دارد و در سر تر و خشک کاریز واقع شده این آب¬بند در چند دهه¬ی گذشته ساخته شده و مصالح نوین، یعنی آجر و سیمان در آن به¬کار برده شده است . این آب¬بند نیز دارای 6 قُلبه است که دوتا دوتا در کنار هم قرار دارد. این آب¬بند در وضع موجود در پاره¬ای از زمستان¬ها که آب مورد نیاز نیست و مالکین موافق هستند بسته می-شود. در قدیم وقتی کشت گندم تمام می¬شد و زمین¬ها را تخت می¬شد، قلبه¬ها را می¬بستند و بعد از عید نوروز و در سال¬های پر بارندگی 30 روز از نوروز گذشته قفل¬ها را شروع به¬باز کردن می¬کردند. در این آب¬بند از بغل قفل¬ها نوبری زده¬اند که به¬پشت قفل¬ها راه دارد و از طریق همین نوبر برای باز و بسته کردن قفل¬ها استفاده می¬کنند. اما آب بندهای قدیمی چنین نوبری ندارند و برای بستن¬ آن¬ها باید از چاه بالاتر وارد شده وقفل¬ها را در داخل آب می¬بستند. یک مقدار پارچه می¬برند چوب-های تراشیده¬ای از چوب سنجد دارند که سر آن¬ها تراشیده شده است. چوب¬ها را در پارچه می¬پیچند و از سر باریک¬تر در داخل قفل¬ها فرو برده و با کلنگ آن¬ها را محکم می¬کنند. موقع باز کردن از سمت پای آب وارد می¬شوند و با سمبه به¬چوب-های داخل نای، دو نای بالا ضربه می¬زنند. این کار نیازمند تجربه و تبحر بوده و موقع باز کردن و زدن ضربه جوری می¬ایستادند که بتوانند موقع هجوم آب خود را کنار بکشند و آب به¬تخت سینه¬یشان نخورد و آن¬ها را پرتاب نکند و آن¬ها را باز می-کنند. هشت روز که آب آمد. دو قفل بعدی را باز می¬کنند و هشت روز بعد دو قفل آخر باز می¬شود. این قفل¬گاه در زمان لای¬روبی نیز بسته می¬شوند تا راحت¬تر به¬توان در داخل کاریز کار کرد.
آخرین آب¬بند آب¬بندی¬ست که در داخل آبگون کاریز است و روی نخی قرار دارد که به¬سمت قاین و مسجد جامع می¬رود. این آب¬بند معلوم نیست در چه زمانی ساخته شده است . از زمان هلاکو بند شدن کاریز هیچ¬کس از وجود آن خبر نداشته تا این¬که حدود 60 تا 70 سال قبل موقع کار بر روی این نخ و خارج کردن خاک از درون چاه¬ها و سوق¬ها پیدا شد . این نخ آبش شیرین است و بقیه¬ی نخ¬ها آب¬شان شور است.
ديواره ي داخلي آب بند (سمتي كه در داخل مخزن قرار دارد)  با روكشي از ساروج پوشش داده شده اند. اين عمل براي جلوگيري از نفوذ آب به آن سوي آب بند انجام شده است. ساختن ساروج و عمل آوردن آن راه و روش خاصي را طلب مي كرده است. در ابتدا چند كيله آهك را با چند كيله خاكستر مخلوط مي كردند. سپس اين مخلوط را با آب يا سفيده ي تخم مرغ هم مي زدند تا به صورت گل در مي آمد. در مرحله ي دوم گل به دست آمده را آنقدر چوب مي زدند تامي رسيد و سطح آن زنجي و چسبناك مي شد. ساروجي كه به اين ترتيب به دست مي آمد روي ديوار با ماله پهن مي كردند و آنقدر با ماله روي آن مي كشيدند تا در زير ماله خشك مي شد. و سطح آن مثل شيشه صاف و صيقلي مي گرديد.
برای ساخت آب¬بند دو گرده¬ی سو به¬اندازه¬ی نیم متر می¬کنده¬اند و همین میزان کندن زمین در کف و سقف نیز انجام می¬شده است به¬گونه¬ای که آب¬بند از سو ریشه داشته باشد و فشار آب نتواند آن¬را از جا بکند. ضخامت آب¬بند حدود 60 سانتی¬متر تا یک متر است که بسته به¬شناخت مقنی و توان آب ساخته می¬شود. در آب¬بندهای قدیمی در سر رنگ¬آب  تاقچه¬ای کنده می¬شود که جای نگه¬داری چوب درون قفل¬هاست. موقع آزاد کردن چوب از درون قفل باید آن¬را از آب گرفت زیرا ماندن آن در مخزن باعث می¬شود که جریان آب چوب را به¬سمت قفل براند و گاه چوب در درون قفل قرار گرفته و مانع از خروج آب می¬شود.

 

بند شخ


در نزدیکی دهان کاریز اسفشاد بند قدیمی وجود دارد به¬نام بند شخ که در وضع موجود مورد بهره¬برداری قرار نمی¬گیرد و در درون مخزن بند درخت کاشته¬اند. خاک کف این بند به¬قدری سخت و محکم است که با کلنگ به¬سختی کنده می¬شود و در قدیم از خاک آن برای سفال و کوزه و تنور استفاده می¬شده است. بند شخ دارای سرگاهی بوده که از طریق آن سیلاب¬ها را به¬داخل بند هدایت می¬کرده¬اند. کاریز اسفشاد 96 دونگ است در ابتدای فصل بارندگی از هر دونگ باید یک مرد می¬آمد . این 96 مرد زیر نظر مقنی کاریز با گاو و بیل جوی سرگاه را از کنار مسیل تا خود بند را راست می¬کرده¬اند.
از سر گدار سلیمونی شیب به¬سمت اسفشاد است و سیلاب رو به¬این سو می¬آید. آب سیلاب در نزدیکی فیروز آباد  از طریق سرگاه وارد جوی بزرگی می¬شده و به-سمت بند شخ می¬آمده و پشت دیواره¬ی بند که از سنگ و ساروج ساخته شده بود جمع می¬شده است و موقع پنبه¬کاری یعنی چهل روز از نوروز گذشته یک قفل بند را باز می¬کرده¬اند و آب بند را روی آب کاریز می¬انداخته¬اند و برای کشاورزی می-برده¬اند و تا وقتی بند آب داشته با آب کاریز یکی می¬شده و بعد از تمام شدن باید تا سال بعد منتظر می¬ماندند.


گوراب


در بالادست کاریز اسفشاد چاه¬هایی هست که زمان بارندگی آب سیلاب را به-سمت این چاه¬ها هدایت می¬کرده¬اند که در افزایش آب کاریز بسیار موثر بوده است.

 

مظهر کاریز اسفشاد در سال 1379

 

مظهر کاریز اسفشاد در سال های اخیر

 

بقایای ترناوه ای که آب کاریز اسفشاد را برای کشاورزی به آن سوی مسیل منتقل می کرده  است

 

آقای غلامرضا عباسی، مقنی کاریز اسفشاد، مقنی گری ایشان موروثی بوده و تا هفت پشت قبل تدوام داشته است

 

دی ان ان فارسی , مرجع دات نت نیوک فارسی
دی ان ان