مرگ و باران

مرگ و باران

پژوهش از حمیدرضا خزاعی

حمیدرضا خزاعی

 

مرگ و باران

 

در سال¬هایی که باران نمی¬بارد و محصولات کشاورزی به¬خطر می¬افتند. مردم باور دارند که آسمان بسته شده است. بسته شدن آسمان در باور مردم خراسان تحت تاثیر چند عامل شکل می¬گیرد:
الف: گور بند شدن
ب: سحر و جادو
ج: چل افتادن

 

گوربند:

 

گوربند به¬نوعی بسته شدن چشمه¬های آب آسمان است.

 

آئین گوربند در روستای چنشت بیرجند


در روستای چنشت بیرجند اگر هنگام تدفین و خاک¬سپاری مرده باران ببارد، پارچه¬ای را روی قبر می-گیرند تا باران به¬داخل قبر نبارد. اگر در زمان تدفین، باران بر قبر ببارد و کسی متوجه نشود، گوربند پیش می¬آید و بارش¬ها قطع می¬شود. برای شکستن گوربند باید بیوه¬زنی (منظور پیرزن بی¬شوهر است. )در شب کوزه¬ای بردارد و به مظهر کاریز برود.
از درون مجرای خروجی کاریز، از جایی که آب هنوز به زیر آسمان نرسیده و ستاره بر آن نتابیده، کوزه را پر کند. کوزه¬ی پر آب را زیر چادرش پنهان کند تا کسی چشمش به¬کوزه نیفتد و مستقیم به¬طرف قبرستان برود. بیوه زن در طول مسیر نباید به¬پشت سرش نگاه کند تا به¬سر قبر کسی که گوربند شده است برسد. با میخ طویله، سوراخی در قبر ایجاد کند و از آب کوزه در سوراخ بریزد. با انجام این کار گوربند شدن باطل می¬شود و بارش دوباره آغاز خواهد شد.

 

آئین گوربند در روستای فورگ


در روستای فورگ که قدمتی دیرینه دارد و ساکنان آن تمامی اهل سنت هستند. مردم بر این باورند که اگر در زمان بارش باران، میتی را دفن کنند. ممکن است میت گوربند شود. برای جلوگیری از گوربند شدن میت، در موقع دفن، چادری را بر روی گور می¬گیرند تا باران بر گور نبارد و میت گوربند نشود.
برای پیش¬گیری از امری که از چشم¬ها دور مانده در همان زمان تدفین و قبل از گذاشتن سنگ¬ها، خاک اخلاص بر روی سینه¬ی میت می¬ریزند، سه شُر آبی که قبلا
آورده¬اند در گور می¬ریزند و سر گور را می¬بندند.
اگر در آن سال بارش قطع شود و احتمال خشک¬سالی برود می¬گویند: میت در عذاب است و گوربند شده است. برای شکستن گوربند باید زنی با کوزه¬ به مظهر کاریز برود و کوزه را از مظهر کاریز جایی که آب هنوز نور ندیده پر کند. کوزه را در زیر بال چادرش بگیرد و به قبرستان برود. در طول مسیر اجازه ندهد کسی چشمش به کوزه و آب درون کوزه بیفتد. از وقت مردان سر گور را باز می¬کنند. بسیار اتفاق افتاده که وقتی سر گور را باز کرده¬اند، دیده¬اند که دست میت زیر تنه¬اش مانده است. میت را وقتی در گور می¬گذارند رویش را به قبله قرار می¬دهند و دست¬هایش را روی سینه¬اش می¬گذارند. برای رفع گوربندی دست میت را از زیر تنه¬اش بیرون می¬آورند و روی سینه¬اش می¬گذارند. سه شُر از آب کوزه در گور می¬ریزند و دوباره سر گور را می¬بندند.

 

آئین گوربند در روستای اسفشاد


در روستای اسفشاد قاین موقعی که مرده¬ای را دفن می¬کنند اگر باران ببارد ممکن است بر گور نیز باریده باشد برای این¬که گوربند نشود تکه¬ای از کفن مرده را می¬برند و آن را در جوی آب می¬اندازند که گوربند نشود. و اگر بعد از مراسم تدفین کسی به¬زبان بیاورد که گوربند شده، حتما باید سر قبر را باز کنند و تکه¬ای از کفن مرده را ببرند و در آب روان بیندازند.
حیطه¬ی اقتدار آناهیتا روز و در پرتو نور خورشید است و اهل جادو نمی¬باشد. اما هروذا یا چهارشنبه خاتون بنا بر افسانه به فریدون در شب و بنا بر باور عامّه به کسانی که لب چاه بیایند سحر می¬آموزد. پیرزن بی¬شوهر که به¬نوعی یادآور ایزد بانوی آب¬هاست در شب به دهان کاریز می¬رود و آب را از جایی که ستاره¬ها بر آب نتابیده¬اند برمی¬دارد. برای برداشتن آب از کوزه استفاده می¬کند. کوزه نیز یادآور ایزد بانوست. ایزدبانو در سنگ نگاره¬ها از روی کوزه¬ای که در دست دارد قابل شناسایی¬ست. کوزه را زیر چادر پنهان می¬کند. برای باطل نشدن سحر و جادو نباید به پشت سر نگاه کند. به¬قبر که رسید باید با میخ طویله قبر را سوراخ کند. آهن فلز مخصوص فرشته¬ی آب «آبان» است. قبلا اشاره شد که بر سر سفره¬ی بی¬بی هور و چهارشنبه خاتون: آیینه، شانه، سرمه¬دان و چاقو باید بگذارند. بي¬بي هور مي¬آيد، موهايش را شانه مي¬زند، به چشمانش سرمه مي¬كشد و خودش را در آينه نگاه مي¬كند. اگر چاقو بر سر سفره نباشد نمي¬آيد.


یافته ها در مراسم گوربند:

1-    موقع دفن مرده اگر باران بر گور ببارد باور دارند که گوربند اتفاق می¬افتد و باران نمی¬بارد.
2-    برای باطل کردن گوربندی باید پیرزنی بیوه با کوزه از دهان کاریز در شب آب بردارد کوزه را زیر چادر پنهان کند و بی¬آن¬که پشت سرش را نگاه کند به سر قبر برود با میخ طویله قبر را سوراخ کند و آب در قبر بریزد.
3-    حیطه¬ی اقتدار آناهیتا روز و در پرتو نور خورشید است و اهل جادو نمی¬باشد. اما هروذا یا چهارشنبه خاتون بنا بر افسانه به فریدون در شب و بنا بر باور عامّه به کسانی که لب چاه بیایند سحر می¬آموزد. پیرزن بی¬شوهر که به¬نوعی یادآور ایزد بانوی آب¬هاست در شب به دهان کاریز می¬رود و آب را از جایی که ستاره¬ها بر آب نتابیده¬اند برمی¬دارد. برای برداشتن آب از کوزه استفاده می¬کند. کوزه نیز یادآور ایزد بانوست. ایزدبانو در سنگ نگاره¬ها از روی کوزه¬ای که در دست دارد قابل شناسایی¬ست. کوزه را زیر چادر پنهان می¬کند. برای باطل نشدن سحر و جادو نباید به پشت سر نگاه کند. به¬قبر که رسید باید با میخ طویله قبر را سوراخ کند. آهن فلز مخصوص فرشته¬ی آب «آبان» است. قبلا اشاره شد که بر سر سفره¬ی بی¬بی هور و چهارشنبه خاتون: آیینه، شانه، سرمه¬دان و چاقو باید بگذارند. بي¬بي هور مي¬آيد، موهايش را شانه مي¬زند، به چشمانش سرمه مي¬كشد و خودش را در آينه نگاه مي¬كند. اگر چاقو بر سر سفره نباشد نمي¬آيد.
4-    این رسم در خراسان و بیشتر در جنوب خراسان رایج است.

 

سحر و جادو کردن آسمان


وقتی سال خشک می¬آید و باران نمی¬بارد پاره¬ای از مردم باور دارند که آسمان را جادو کرده¬اند. می¬گویند: صاحبان غله برای آن¬که گندم و جو را به قیمت گران بفروشند آسمان را جادو می¬کنند. برای شکستن طلسم و جادو در هر منطقه اعمال و مراسمی انجام می¬شود.

 


    کاسه ی ضد طلسم بازمانده از دوره ساسانی

 

سحر و جادو کردن آسمان در سربیشه


در سربیشه وقتی سال خشک می¬آید مردم بر این باورند که یک یا چند نفر از خدا بی¬خبر آسمان را بسته¬اند. معمولا بستن آسمان را کار صاحبان جو و گندم می¬دانند، که با آمدن خشک¬سالی می¬توانند انبارهای جو و گندم خود را به¬قیمتی بسیار بالاتر از قیمت واقعی بفروشند و سود سرشاری عایدشان گردد.
برای بستن آسمان باید جمجمه¬الاغی را پیدا کنند و کاغذهای مقدسی مثل اوراقی از قران یا کتاب دعا یا . . . را در دهان الاغ گذاشته و در جایی دور از چشم مردم دفن کرده یا در پناه¬گاهی گذاشته یا در چاه آبی بیاویزند. با این عمل آسمان قهر می¬کند و نمی¬بارد. مردم به¬تکاپو می¬افتند، همه جا را می¬گردند تا کله¬ی الاغ را پیدا کنند. با پیدا کردن کله¬ی الاغ طی مراسمی کله را می¬سوزانند تا نحوست برطرف شود و دوباره آسمان بر سر مهر بیاید.

 

سحر و جادو کردن آسمان در جنت آباد


مردم جنت آباد سربیشه باور دارند که [گندم¬کاران کله¬ی خری را با نخ یا زنجیر توی چاهی آویخته¬اند تا باران نبارد و آن¬ها گندم¬هایشان را با قیمت گران بفروشند. در این¬گونه مواقع مردم به دست و پا می¬افتند و همه¬جا را می¬گردند تا کله¬ی خر را پیدا کنند. با پیدا شدن کله¬ی خر آن را می¬سوزانند و خاکسترش را در آب روان می¬ریزند.]1

 

سحر و جادو کردن آسمان در روستای گاچ سبزوار


در روستای گاچ سبزوار معتقدند که محتکران گندم بر روی سر الاغی دعا نوشته و در چاه آویزانش کرده¬اند تا باران نبارد.

 

سحر و جادو کردن آسمان در اردبیل


[در اردبیل محتکران و تجار گندم برای این که باران نبارد و گندم گران شود، قرآن را در زیر شن-های رودخانه پنهان می¬کرده¬اند. ]2
همانطور که پیداست هرچیزی می¬تواند به ضد خود نیز تبدیل شود. جمجمه¬ی الاغ در بسیاری از مراسم باران خواهی حضور دارد که به¬نظر می¬رسد هدیه¬ای¬ست به ایزد باران و جایگزین قربانی کردن خر و گورخر برای ایزد مهر شده است. حال اگر این هدیه را با زنجیر در چاهی بیاویزند خشم ایزد باران را برانگیخته¬اند. برای باطل کردن جادوی انجام شده، باید جمجمه را پیدا کنند، بسوزانند و خاکسترش را به آب روان بسپارند. همان کاری که در باران خواهی انجام می¬دادند.

 

یافته ها در مراسم سحر و جادو کردن آسمان:


1-    مردم باور دارند که صاحبان غله برای آن¬که گندم و جو را به قیمت گران بفروشند آسمان را جادو می¬کنند. برای بستن آسمان باید جمجمه¬الاغی را پیدا کنند و کاغذهای مقدسی مثل اوراقی از قران یا کتاب دعا یا . . . را در دهان الاغ گذاشته و در جایی دور از چشم مردم دفن کرده یا در پناه¬گاهی گذاشته یا در چاه آبی بیاویزند.
2-    جمجمه¬ی الاغ در بسیاری از مراسم باران خواهی حضور دارد که به¬نظر می¬رسد هدیه¬ای¬ست به ایزد باران و جایگزین قربانی کردن خر و گورخر برای ایزد مهر شده است. حال اگر این هدیه را با زنجیر در چاهی بیاویزند خشم ایزد باران را برانگیخته¬اند. برای باطل کردن جادوی انجام شده، باید جمجمه را پیدا کنند، بسوزانند و خاکسترش را به آب روان بسپارند. همان کاری که در باران خواهی انجام می¬دادند.


چل افتادن


چل، چهل و چله، باوری¬ست که بعد از تولد کودک هم درباره¬ی کودک و هم زنی که وضع حمل کرده باید انجام شود. در صورتی که این مراسم انجام نشود در پاره¬ای از مناطق باور دارند که آسمان چله¬بند خواهد شد و نخواهد بارید.

 

چل افتادن در روستای اسفشاد


در روستای اسفشاد قاین در سال¬های کم باران و بی¬باران باور دارند که آسمان چله¬بند شده است. یکی از زنانی که در آن سال بچه به¬دنیا آورده¬ ممکن است باعث چله¬بند شدن آسمان شده باشند.
برای شکستن چله¬بند آسمان، از ماماهای روستا می¬خواستند که شلواری از تمامی زنانی که در آن سال بچه به¬دنیا آورده¬اند را جمع کنند. این تنبان¬های جمع شده را روی هم می¬ریختند و با تفنگ، تیری به چِل شلوارها می¬زدند و باور داشتند که چل را شکسته¬اند.
در پاره¬ای از روستاها روز دهم و در پاره¬ای دیگر روز چهلم زائو را به¬حمام می¬برند. در مود بیرجند به¬این مراسم کشاکش و در خور کشو¬کشو می¬گویند.

 

چل افتادن در بیرجند


در بیرجند یک روز مانده به¬چهلم یا یک روز گذشته از چهلم، زائو را به¬حمام می¬برند. ماما چهل طشت آب در ظرفی می¬ریزد و آن را بر سر بچه می¬ریزد. سپس چهل مشت آب در ظرفی ریخته و بر سر زائو می¬ریزد که به این مراسم، مراسم چله¬بری گفته می¬شود.

 

چل افتادن در روستای حصار


در روستای حصار تربت حیدریه در گذشته در سال¬های بی¬باران مراسمی اجرا می¬شد که شباهت-هایی با مراسم چله¬بری دارد. این مراسم برای برسر مهر آوردن آسمان انجام می¬شود و اجزاء آن عبارتند از:
نان زنجبیلی، عروسکی که از شلوار یک زن ساخته شده بود. عروسک در یک چاه می¬انداختند و . . . و در تمام طول اجرای مراسم، زنان جشن و پایکوبی داشتند. اجرای این مراسم خاص زنان بوده و دو مرد برای دهل و سُرنا زدن زنان را همراهی می¬کردند. (نان زنجبیلی یا به¬تعبیر تربتی¬ها و روستاهای پیرامون «نان زنجفیلی» نان یا کلوچه¬های شیرینی¬ست که به شکل هلال ماه، و لوز بریده می¬شود. شکل هلال یا گرد را با کمک سر استکان یا لیوان بریده می¬شود. این شیرینی از نان شیرینی¬های خانگی و خاص سفره¬ی عید نوروز است. در گذشته غیر ممکن بود در ایام نوروز به خانه¬ی کسی برای عید دیدنی بروی و نان زنجبیلی بر سفره¬ی آنان نبینی. در نوروز در روز علفه یا شب قبل از نوروز در تمامی خانه¬ها سفره¬ای در اتاق مهمان¬خانه پهن می¬شد و در آن انواع شیرینی¬ها چیده می¬شد. هرخانواده بنا به¬توان خود این سفره را کوچک یا وسیع¬تر پهن می¬کرد.
در روستای حصار تربت حیدریه در سال¬های کم باران، نان زنجفیلی و بیشتر به¬صورت گرد توسط زنان پخته می¬شد. [نان زنجبیلی را توی یک سینی می‌گذاشتند، زنی آن را روی سرش می¬گذاشت و در کوچه به¬راه می¬افتاد. دو نفر که یکی سرنا و دیگری دُهل می‌نواخت به‌دنبال زن راه می‌افتادند.
در همان روز چند نفر از زنان آبادی، زن دیگری را می‌دزدیدند و لباس‌هایش را از او می‌گرفتند. تنبان زن دزدیده شده را به¬زن سینی به‌سر می¬رساندند. زن تعدادی از نان‌های زنجبیلی را در تُنبان زن دزدیده شده می‌پیچد و تنبان را به‌شکل عروسکی در می‌آورد. عروسک را می¬بردند و در چاهی می‌انداختند. نا‌ن‌های زنجبیلی باقی‌مانده را از سر تپه‌ئی که در همان حوالی قرار داشت به‌زیر می‌غلتانند. کسانی که پائین تپه ایستاده‌ بودند، نان‌ها را جمع می¬کردند و می‌خورند. با خوردن نان¬ها مراسم پایان می¬¬یافت و باور داشتند که با انجام این مراسم حتما باران خواهد بارید. ]1
در انجام این عمل رد پایی از چند آیین دیگر دیده می¬شود:
1-    نوروز (نان زنجبیلی در این منطقه خاص نوروز است. )
2-    جشن و شادمانی (وجود دهل و سورنا و پایکوبی زنان )
3-    مراسم گاو ربایی که در این¬جا، زن جای گاو و باروری را گرفته است.
4-    ردپایی از مراسم روز زنان که روستا یا شهر در قرق زنان بود و مردان در این روز یا باید در خانه می نشستند و تحت هیچ شرایطی از خانه بیرون نمی آمدند و یا از آبادی دور می شدند. برابر با روش و قاعدهٔ کلي، روز پنجم اسفندماه به مناسبت تقارن نام روز و ماه جشن بوده است اين جشن همراه با آداب و رسوم و تشريفاتى ويژه برگزار مى‌شده است. نخستين جشنى که در اين روز برگزار مى‌شد، جشن مردگيران يا مزدگيران بوده است. اين جشن ويژه زنان بوده و به مناسبت تجليل و بزرگداشت آنان برپا مى‌گشت. اين جشن را خلف تبريزى پنج روز آخر اسفند ياد کرده اما در ساير منابع روز پنجم اسفند ياد شده است. به بيان ابوريحان اسفندار ماه ايزد موکل بر زمين و ايزد و حامى و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درستکار بوده، از اين‌رو، اين روز، عيد زنان قرار داشت. مردان براى گرامي داشت، به زنان هديه داده و بخشش مى‌کردند. در این روز زنان به نوعى فرمانروائى مى‌کردند و مردان بايد که از آنان فرمان مى‌بردند.
5-    تنبان زنی که به صورت عروسک در می آمد در حالی که هلال و گرده های نان زنجبیلی لای آن پیچیده شده بود، یعنی نزدیک شدن به الهه ماه و بدل شدن به عروس باران

 

یافته ها در چل افتادن:


1-    در بسیاری از مناطق مردم باور دارند که اگر بعد از تولد کودک مراسم چل یا چله برگزار نشود. آسمان چله¬بند خواهد شد و نخواهد بارید. در بیرجند یک روز مانده به¬چهلم یا یک روز گذشته از چهلم، زائو را به¬حمام می¬برند. ماما چهل طشت آب در ظرفی می¬ریزد و آن را بر سر بچه می¬ریزد. سپس چهل مشت آب در ظرفی ریخته و بر سر زائو می ریزد که به این مراسم، مراسم چله بری گفته می شود.
2-    در هر منطقه برای باطل کردن چله بند مراسمی خاص برگزار می شود. در مراسم باران خواهی یا چله بری در روستای حصار تربت حیدریه مراسمی برپا می شده که ردپایی از چند آیین را در آن می توان پیدا کرد.
3-    در مراسم باران خواهی در روستای حصار تربت حیدریه رد پایی از چند آیین دیگر دیده می شود:
    نوروز (نان زنجبیلی در این منطقه خاص نوروز است. ) جشن و شادمانی (وجود دهل و سورنا و پایکوبی زنان )
    مراسم گاو ربایی که در این جا، زن جای گاو و باروری را گرفته است.
    ردپایی از مراسم روز زنان که روستا یا شهر در قرق زنان بود و مردان در این روز یا باید در خانه می¬نشستند و تحت هیچ شرایطی از خانه بیرون می آمدند و یا از آبادی دور می شدند. برابر با روش و قاعدهٔ کلي، روز پنجم اسفندماه به مناسبت تقارن نام روز و ماه جشن بوده است اين جشن همراه با آداب و رسوم و تشريفاتى ويژه برگزار مى‌شده است. نخستين جشنى که در اين روز برگزار مى‌شد، جشن مردگيران يا مزدگيران بوده است. اين جشن ويژه زنان بوده و به مناسبت تجليل و بزرگداشت آنان برپا مى‌گشت. اين جشن را خلف تبريزى پنج روز آخر اسفند ياد کرده اما در ساير منابع روز پنجم اسفند ياد شده است. به بيان ابوريحان اسفندار ماه ايزد موکل بر زمين و ايزد و حامى و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درستکار بوده، از اين‌رو، اين روز، عيد زنان قرار داشت. مردان براى گرامي داشت، به زنان هديه داده و بخشش مى‌کردند. در این روز زنان به¬نوعى فرمانروائى مى‌کردند و مردان بايد که از آنان فرمان مى‌بردند.
    تنبان زنی که به¬صورت عروسک در می¬آمد در حالی که هلال و گرده¬های نان زنجبیلی لای آن پیچیده شده بود، یعنی نزدیک شدن به الهه ماه و بدل شدن به عروس باران

 


ریختن آب برگور


در بسیاری از نقاط کشور وقتی مردم به زیارت اهل قبور می¬روند یکی از کارهایی که انجام می-دهند شستن سنگ قبر یا پاشیدن آب بر گور است. انجام این عمل احتمالا ریشه در یک باور دارد. باور در جادوی آب یا شکستن طلسم آسمان برای بارش باران. در بخش گور بند گفتیم: در بسیاری از نقاط خراسان وقتی باران نمی¬بارد باور دارند که آسمان گوربند شده و برای شکستن آن قبر را سوراخ می¬کنند و آب آسمان ندیده در گور می¬ریزند. شستن سنگ قبر هم باید ریشه در همین باور داشته باشد. گاه قبرهایی وجود دارند که در سال¬های خشک طی مراسمی خاص آب بر آنان می¬پاشند و منتظر بارش باران می¬مانند.

 

آب ریختن بر گور در پاریز


[در كوهستان پاريز، هنوز هم رسم است كه چون آسمان بر زمين قهر کند و بيم خشك‌سالي رود، چند تن از دختران زيباي ده را ( بيشتر دختران، نه بانوان ) آرا نموده، سبويي آب به دست آنان مي‌دهند و اين دختران دسته جمعي بر مزاري قديمي كه بر فراز كوه قرار دارد و امروز به نام خاك سيد معروف است، مي‌روند و آب سبوها را بر خاك مزار مي‌ريزند و تا باران نيامده است هر هفته، شب‌هاي جمعه اين كار را تكرار مي‌كنند تا باران فرود آيد. مردم عقيده دارند كه بر اثر اجراي اين مراسم گاهي چنان آب‌سال و ترسال مي‌شود كه به قول خودشان
« آب از كُت كليدون پاريزي‌ها » مي‌جوشد و تا جايي كه سنگ و كمر نباشد ديم كاشته مي‌شود. ]4 این کار باید توسط دختران زیبا رو انجام شود. دختران به¬وقت انجام آن باید خود را آرایش کرده و به¬شکل عروس درآورند. در شبی خاص مثل شب جمعه این کار انجام شود و مهمتر از همه این گور بر فراز کوه قرار دارد. جایگاهی که شبیه به معبد است.

 

آب بر گور پاشیدن در ماژان بیرجند


در نزدیکی ماژان بیرجند نیز در کمر کوه، کوت سنگی وجود دارد. مردم بر این باورند که در سال¬های کم باران یا بی¬باران باید بروند و بر آن گور آب بپاشند تا آسمان باز شود و ببارد. این کار نیز توسط دختران و زنان انجام می¬شود.

 

شستن سنگ درینگ درینگو


شستن سنگ درینگ درینگو در روستای خور بیرجند، شستن سنگ بیرون زیارت نظرگاه در بزنج اسفراین توسط یک زن، شستن سه سنگ در شاه¬زاده عبدالله مسجد سلیمان و سپس ریختن خون قربانی بر سنگ¬ها و . . . در همین راستا قرار دارد.


یافته ها در مراسم ریختن آب بر گور


1-    ریختن آب بر گور و شستن سنگ قبر به¬نظر می¬رسد که نوعی از باران خواهی است و شاهد آن موارد عدیده¬ای است که پراکندگی آن به وسعت کل کشور است. مثل:
2-    در كوهستان پاريز، هنوز هم رسم است كه چون آسمان بر زمين قهر کند و بيم خشك‌سالي رود، چند تن از دختران زيباي ده را ( بيشتر دختران، نه بانوان ) آرا نموده، سبويي آب به دست آنان مي‌دهند و اين دختران دسته جمعي بر مزاري قديمي كه بر فراز كوه قرار دارد و امروز به نام خاك سيد معروف است، مي‌روند و آب سبوها را بر خاك مزار مي‌ريزند و تا باران نيامده است هر هفته، شب‌هاي جمعه اين كار را تكرار مي‌كنند تا باران فرود آيد.
3-    در نزدیکی ماژان بیرجند در کمر کوه، کوت سنگی وجود دارد. مردم بر این باورند که در سال¬های کم باران یا بی¬باران باید بروند و بر آن گور آب بپاشند تا آسمان باز شود و ببارد. این کار نیز توسط دختران و زنان انجام می¬شود.
4-    شستن سنگ درینگ درینگو در روستای خور بیرجند، شستن سنگ بیرون زیارت نظرگاه در بزنج اسفراین توسط یک زن، شستن سه سنگ در شاه¬زاده عبدالله مسجد سلیمان و سپس ریختن خون قربانی بر سنگ¬ها و . . . در همین راستا قرار دارد.

 


تابوت و تدفین


در باور همه¬ی ما تابوت نمادی روشن از مرگ است. دیدن تابوت انسان را به¬یاد مرگ می¬اندازد و جایگاه آن در محل تلاقی دنیای مردگان و زندگان است. بهتر است در ابتدا نگاهی به نظر دکتر بهار در خصوص اسطوره¬ی سیاوش و تلاقی دنیای مردگان و زندگان بیندازیم:
[ سياوش در واقع يك ايزد نباتي است كه وقتي كشته مي‌شود، از خونش برگ سياوشان سبز مي‌شود. اسمش هم به معني « مرد سياه » است. به اين‌ها مي‌گفتند: مرد سياه، چون اين‌ها مي‌ميرند و دوباره زنده مي‌شوند. اين سياه رنگ بودن دليل بازگشت از جهان مردگان است براي آوردن باران و بركت. اين واقعه در ايران در اول سال اتفاق مي‌افتد. در عيد نوروز، و بازمانده‌اش همين حاجي فيروز است كه ما با صورت سياه در نوروز داريم، اين‌ها با چهره‌ي سياه و جامه‌ي سرخ ظاهر مي‌شوند. چهره‌ي سياه دليل مرگ آن‌هاست، جامه‌ي سرخ نيز محتملاً نماد زندگي مجدد و خون مجدد آن‌هاست، اين سرخي و سياهي، مرگ و حيات را در كنار هم بيان مي‌كند. اين مرده‌اي كه دوباره زنده مي‌شود و به¬رقص و پایکوبی می¬پردازد به خاطر باران آوري است. در اصل، اين‌هارقص¬هاي جادويي باران آورنده بوده كه بعدها تغيير كرده و به صورت مراسم حاجي فيروز درآمده است.]5

 

تابوت و نقش آن در باران خواهی در روستای بسطاق


در روستای بسطاق فردوس آیین یا رسمی وجود داشته که در نوع خود تقریبا بی¬نظیر است. این رسم در حال فراموشی و پاک شدن از خاطره¬هاست. آیینی در ارتباط با تابوت و استفاده از تابوت در باران خواهی. آیینی که خاطره¬ی آن هنوز در یاد کهن¬سالان بسطاق زنده است. اجرای آیین به این ترتیب بود که در ابتدا چند تن از زنان آبادی جستجو می¬کردند تا کله¬ی خری را پیدا کنند.
یکی از زن¬ها که از بقیه تجربه¬ی بیشتری داشت و واردتر بود، استخوان کله را خط و خال می¬کرد و او را مثل عروس می¬آراست. عروس تزیین شده را به¬قبرستان می¬بردند. تابوت را بر روی گوری کهنه قرار می-دادند. احتمالا منظور قبری¬ست که صاحب قبر را کسی نمی¬شناسد. قبری کهنه و صاحبی نامشخص پس هرکسی می¬تواند باشد، حتی ایزد نباتی که او را به یاری می¬طلبند. و کله¬ی تزیین شده را درون تابوت می-گذاشتند. دختر بچه¬ی نابالغی را کنار تابوت قرار می¬دادند. آب در یقه¬ی دختر می¬ریختند تا آب از زیر دامن دختر بر تابوت و جمجمه¬ی تزیین شده بریزد. بعد از اجرای این مراسم کله¬ی خر را می¬سوزاندند، و در تمامی طول اجرای مراسم دف می¬زدند و می¬رقصیدند و باور داشتند که با اجرای این مراسم باران خواهد بارید.
در اجرای این مراسم عناصر و عوامل چندگانه¬ای دخالت دارند:
1-    تابوت
2-    قبری کهنه
3-    جمجمه¬ی خری که او را مثل عروس آرا گیرایش کرده¬اند
4-    دختر بچه¬ای نابالغ
5-    جریان آب
6-    سوزاندن جمجمه و ریختن خاکستر آن در آب جاری
7-    جشن و پای¬کوبی(دف زدن و رقصیدن )
ریختن آب در گریبان دختر بچه تا آب از زیر دامنش بر جمجمه و تابوت بریزد آیا ارتباط میان دنیای زندگان و مردگان است آیا با انجام این عمل قصد بیدار کردن الهه¬ی آب یا ایزدی نباتی را داشته¬اند؟ ایزدان نباتی معمولا میان دنیای زندگان و مردگان در حال جابجا شدن هستند. نیمی از سال در دنیای زندگان و نیمی دیگر در دنیای مردگان. جشن و شادمانی و پایکوبی بیانگر بازگرداندن ایزد نباتی به دنیای زندگان بوده است. احتمالا زمان اجرای این مراسم قبل از نوروز بوده است. در اجرای مراسم حاجی فیروز ما با زنده شدن ایزد نباتی و شادمانی و پایکوبی برای حضور او مواجه هستیم اما در این مراسم ما جشن و پایکوبی می¬کنیم تا الهه¬ای را به¬دنیای زندگان بازگردانیم.
آب + دختر بچه + جمجمه اَرا شده + تابوت + گور کهنه + سوختن جمجمه +
ریختن خاکستر در آب روان


تابوت و باران در گیرش فارس


[ در گیرش استان فارس، گروهی زن و مرد و نوجوان، بچه¬ی هشت ساله‌ئی را درون تابوت می‌خوابانند. روی تابوت پارچه¬ی سفیدی می‌کشند، تابوت را بر‌دوش می‌گیرند و با خواندن ترانه¬ی طلب باران به‌خارج شهر می‌روند. تابوت و کودک درون آن را دور شهر می¬چرخانند و دوباره به‌شهر باز می‌گردند. ]6


تابوت و باران در خوزستان


[در خوزستان زنان پیری که بلدند قرآن بخوانند، دور هم جمع می‌شوند. پیرزنان در حالی که قرآن می‌خواندند با پارچه و پنبه عروسکی درست می‌کردند. عروسک که آماده می¬شد، عروسک را ‌بغل می‌کردند و دسته جمعی می¬رفتند تا به¬خانه¬ای می¬رسیدند که رو به قبله بود یا ناودانی رو به قبله داشت.
عروسک را زیر ناودان می¬گذاشتند. هر یک از زنان، مشکی را آب می‌کردند و با رفتن به‌پشت بام، آب را در ناودان خالی می‌کردند تا آب از ناودان و بر روی عروسک ببارد و در همان حال زنان دیگر ترانه¬ی طلب باران را می‌خواندند.]7
این جریان آب از مشک و ناودان تا عروسک زیر ناودان، بسیار شبیه به جریان آب از آفتابه و گریبان دختر بچه تا ریختن آن بر جمجمه¬ی ارا گیرا شده¬ی درون تابوت است.
گاه مراسم و آئین به خود مرگ نمی¬پردازد اما چون عروس باران ایزد گیاهی¬ست. به¬صورت غیر مستقیم مرگ و زندگی را در کنار هم مطرح می¬کند. همانطور که پیش¬تر از این گفته شد: ایزدان گیاهی یا نباتی میان دنیای مردگان و زندگان درحال جابجا شدن هستند.

 

پسر برگ پوش و باران در خوی


در شهر خوی آذربایجان [لباس¬های پسری را از تن او بیرون می‌آورند و بدن او را با برگ سبز می‌پوشانند. تعدادی از بچه‌ها پسر برگ¬پوش را همراهی می¬کنند و به‌در خانه‌ها می‌روند.
بچه‌ها با رسیدن به‌هر خانه ترانه¬ی طلب باران را می‌خوانند و صاحب‌ خانه کمی آب بر سر پسر برگ‌پوش‌ می‌ریزند و به‌بچه‌های همراه مقداری حبوبات و خوردنی می‌دهند. بچه‌ها پس از گردآوری مواد لازم به‌پختن آش می‌پردازند و آن را میان نیازمندان تقسیم می‌کنند. ]8

 

مرد برگ پوش در دشتی و دشتستان


در دشتی و دشتستان هنگامی که باران دیر کرده باشد یک¬نفر از اهالی ده (گٍلْی) می¬شود. وی را با برگ درخت¬های گوناگون منجمله درخت خرما می¬پوشانند، کلاه کاغذی به¬سرش می¬گذارند، بر چوبی سوارش می¬کنند و چوبی هم به دستش می¬دهند.
عده¬ای از اهالی کوچک وبزرگ وزن ومرد پشت سر (گٍلْی) راه می¬افتند وبه در خانه‌های ده رفته وچنین می¬خوانند:
گلی،گلی¬نا / شاخ زرینا،
گلی اومده دم خونتون / سی خاطر کلْ نونتون
پاشیدن آب بر عروس باران در تمامی مراسم و مناسک باران خواهی گویای این واقعیت است که عروس باران باید یک ایزد نباتی باشد. هر موجود زنده و بخصوص گیاهان برای تداوم حیات خود نیاز به آب و باران دارند و ریختن آب از بام بیانگر باران و تداوم حیات است.
در دو آئین فوق مردم به استعاره و تمثیل پناه نبرده¬اند. با برگ پوش کردن کودک یا گل¬گلین تلاش دارند ایزد نباتی را از دنیای مردگان به دنیای زندگان بازگردانند. با بازگشت ایزد گیاهی یا نباتی دوباره سرسبزی به¬همه جا باز خواهد گشت.
پایان بندی این فصل را به ایزد گیاهی دیگری اختصاص می¬دهیم که در نوع و کارکرد با دیگر آئین¬ها تفاوت دارد.

 

رسم زولا کورلاما در سلطانیه ی زنجان


[دامداران و کشاورزان سلطانیه¬ی زنجان و حومه در اول هر سال برای چرانیدن احشام خود چوپانانی را اجیر می¬کنند و برای هر راس دام مبلغی پول یا گندم تعیین می¬شود و قرار بر این است که از اول سال تا ریزش اولین برف احشام را به¬چرا ببرند. هرچقدر دیرتر برف ببارد چوپان¬ها ناچارند که زمان درازتری را در خدمت صاحبان دام باشند.
معمولا اولین برف، اواسط پاییز یعنی چهل و پنج روز گذشته از اول پاییز باید ببارد. اگر سالی برف دیرتر از موعد همیشگی خود ببارد و تا اوایل آذر خبری از برف نباشد. چوپانان یک¬دیگر را خبر می¬کنند که مثلا در فلان روز در فلان محل در فلان ساعت جمع شوید، می¬خواهیم مراسم تدفین پاییز یا رسم زولا کورلاما  zolâ kurlâmâ را انجام دهیم.
روز موعود همه با احشام خود جمع می¬شوند. یکی از آنان با چاقوی خود یک ساقه¬ی زولا را به اندازه¬ی در حدود نیم ذرع می¬برد، بعد آن را به¬طوری که یک سرش به¬طرف مشرق و یک سرش به¬طرف مغرب باشد روی زمین می¬گذارد. چوپانان دور ساقه¬ی زولا جمع می¬شوند و های های گریه و زاری سر می¬دهند. آنان این ساقه را به¬هوای خوب فصل بهار و تابستان و پاییز تشبیه می¬کنند که مرده است و در عزایش می¬گریند. بعد آن را روی تخته به¬جای تابوت قرار می¬دهند، بر سر دست بلند می¬کنند چند قدمی راه می¬روند و «لااله الاالله» و «سبحان الله» می¬گویند. تخته را بر زمین می¬گذارند و مثل یک مرده آن را با آب غسل می¬دهند و با یک پارچه¬ی سفید کفنش می¬کنند. گودالی مانند قبر می¬کنند و او را دفن می¬کنند. گاه حتی بر او نماز میت هم می¬خوانند. بعد از دفن نیز حمد و سوره¬ای می¬خوانند و برمی¬گردند.
چوپانان با انجام این عمل باور دارند که به¬زودی برف خواهد بارید و کار چوپانی آنان تمام می¬شود و می¬توانند بقیه¬ی پاییز و زمستان را استراحت کنند. بعضی وقت¬ها که پس از چند روز برف می¬بارد. مردم بارش برف را از چشم چوپانان می¬بینند و از آنان گِله می¬کنند و می¬گویند: زود باریدن برف، نتیجه¬ی کار آنان است.
گاهی مردم پیش از بارش برف از چوپانان می¬خواهند که این کار را انجام ندهند و در عوض مقداری به اجرت آنان اضافه می¬کنند. ]9
در این رسم نیز ساقه¬ی زولا جای ایزد نباتی را می¬گیرد. برای او مراسم تدفین انجام می¬دهند تا ایزد نباتی به¬دنیای مردگان بازگردد و زمستان و برف آغاز شود.

 

یافته ها در مراسم تابوت و مرگ:


1-    در باور همه¬ی ما تابوت نمادی روشن از مرگ است.
2-    سياوش در واقع يك ايزد نباتي است كه وقتي كشته مي‌شود، از خونش برگ سياوشان سبز مي‌شود. اسمش هم به معني « مرد سياه » است. حاجی فیروزها با چهره‌ي سياه و جامه‌ي سرخ ظاهر مي‌شوند. چهره‌ي سياه دليل مرگ آن‌هاست، جامه‌ي سرخ نيز محتملاً نماد زندگي مجدد و خون مجدد آن‌هاست، اين سرخي و سياهي، مرگ و حيات را در كنار هم بيان مي‌كند. مرده‌اي كه دوباره زنده مي‌شود و به¬رقص و پایکوبی می¬پردازد به خاطر باران آوري است.
3-    در روستای بسطاق، استخوان کله¬ی الاغی را خط و خال می¬کرد و او را مثل عروس می¬آراست. عروس تزیین شده را به¬قبرستان می¬بردند. تابوتی را بر روی گوری کهنه قرار می¬دادند و کله¬ی تزیین شده را درون تابوت می¬گذاشتند. دختر بچه¬ی نابالغی را کنار تابوت قرار می¬دادند. آب در یقه¬ی دختر می¬ریختند تا آب از زیر دامن دختر بر تابوت و جمجمه¬ی تزیین شده بریزد. بعد از اجرای این مراسم کله¬ی خر را می¬سوزاندند، و در تمامی طول اجرای مراسم دف می¬زدند و می¬رقصیدند و باور داشتند که با اجرای این مراسم باران خواهد بارید و این یادآور همان ایزد نباتی¬ و زنده شونده است.
4-    ریختن آب در گریبان دختر بچه تا آب از زیر دامنش بر جمجمه و تابوت بریزد آیا ارتباط میان دنیای زندگان و مردگان است آیا با انجام این عمل قصد بیدار کردن الهه¬ی آب یا ایزدی نباتی را داشته¬اند؟ ایزدان نباتی معمولا میان دنیای زندگان و مردگان در حال جابجا شدن هستند. نیمی از سال در دنیای زندگان و نیمی دیگر در دنیای مردگان. جشن و شادمانی و پایکوبی بیانگر بازگرداندن ایزد نباتی به دنیای زندگان بوده است. احتمالا زمان اجرای این مراسم قبل از نوروز بوده است.
5-    در خوزستان پیرزنان در حالی که قرآن می‌خواندند با پارچه و پنبه عروسکی درست می‌کردند. عروسک را ‌بغل می‌کردند و دسته جمعی می¬رفتند تا به¬خانه¬ای می¬رسیدند که رو به قبله بود یا ناودانی رو به قبله داشت. عروسک را زیر ناودان می¬گذاشتند، هر یک مشکی را آب می‌کردند و با رفتن به‌پشت بام، آب را در ناودان خالی می‌کردند تا آب از ناودان و بر روی عروسک ببارد و در همان حال زنان دیگر ترانه¬ی طلب باران را می‌خواندند. این مراسم نیز تکرار همان زنده کردن ایزد نباتی با جادوی آب است.
6-    گاه مراسم و آئین به خود مرگ نمی¬پردازد اما چون عروس باران ایزد گیاهی¬ست. به¬صورت غیر مستقیم مرگ و زندگی را در کنار هم مطرح می¬کند. همانطور که پیش¬تر از این گفته شد: ایزدان گیاهی یا نباتی میان دنیای مردگان و زندگان درحال جابجا شدن هستند.
7-    در مراسم زولا کورلاما جریانی برعکس اتفاق می¬افتد. در این رسم ساقه¬ی زولا جای ایزد نباتی را می¬گیرد. برای او مراسم تدفین انجام می¬دهند تا ایزد نباتی به¬دنیای مردگان بازگردد و زمستان و برف آغاز شود.

 


منابع:


1-    فصل نامه تحقیقات جغرافیایی / شماره 55-54 / ص 190
2-    نامه کمره / مرتضی فرهادی / انتشارات امیرکبیر / جلد دوم / چاپ 1369 / ص 37
3-    کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ / ایهان باشگوز / ترجمهٔ باجلان فرخی
4-    خاتون هفت قلعه / باستانی پاریزی / انتشارات روزبهان / چاپ 1373 / ص 363
5-    از اسطوره تا تاریخ / دکتر مهرداد بهار / انتشارات چشمه / چاپ 1376/ ص 264
6-    کتاب جمعه سال اول شماره ۱۸ / ایهان باشگوز / ترجمهٔ باجلان فرخی / ص 122
7-    همان ماخذ / ص 124
8-    کتاب جمعه شماره 18 / مراسم تمنای باران / ایهان باشگوز / ترجمه باجلان فرخی / ص 121
9-    جشن¬ها و آداب و معتقدات زمستان / سید ابوالقاسم انجوی شیرازی / جلد دوم / چاپ 1379/ انتشارات امیرکبیر / ص 50 و 51

 

استودان کشف شده از شمال خوارزم که در نگاره ی نقش شده برآن نوعی سوگواری آئینی را نشان می دهد

دی ان ان فارسی , مرجع دات نت نیوک فارسی
دی ان ان